سایت حقوق
پذيرش سايتحقوق عمومیحقوق اساسیمشروح مذاکرات تدوین و بازنگری قانون اساسیمشروح مذاکرات مجلس تدوین ق.ا.جلد دوم
آخرین به روز آمد :
سه شنبه 14 فوريه 2006

Hoqooq.com home page     Hoqooq.com favorite  






جلسه چهل و يكم هيجدهم مهرماه 1358 هجري شمسي
سه شنبه 22 فوريه 2005

این مطلب، برگرفته از سایت شورای نگهبان می باشد. تمام حقوق این مطلب از آن سایت شورای نگهبان می باشد. سایت حقوق صرفا جهت سهولت کار پژوهشگران از جهت امکان جستجو در محتوای سایت، در دسترس قرار دادن نسخه قابل چاپ هر نوشته، امکان ارسال هر مطلب به ایمیل و نیز امکان اظهارنظر بازدید کنندگان سایت، این مطلب را بازانتشار می دهد.

جلسه ساعت پانزده و دوازده دقيقه روز 18 مهرماه 1358 هجري شمسي برابر با هجدهم ذيقعده 1399 هجري قمري به رياست دكتر سيد محمد حسيني بهشتي(نايب رئيس) تشكيل شد.
فهرست مطالب
1ـ بيانات آقاي دكتر بهشتي پيرامون مراسم بزرگداشت شهادت پاسداران سردشت.

2ـ طرح و تصويب اصل 82 (اصل يكصد و نهم)
3ـ طرح اصل 87
4ـ پايان جلسه دبيرخانه مجلس بررسي نهائي قانون اساسي [--------------------------------------------------------------------------------------]
1ـ بيانات آقاي دكتر بهشتي پيرامون مراسم بزرگداشت شهادت پاسداران سردشت نايب رئيس (بهشتي) ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
امروز هم ما و ملتمان در سوگ جوانان جانباز عزيزي بسر برديم كه براي دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي وسرزمين اسلام در راه خدا شهيد شدند.
امروز صبح سه نفر از دوستان در مراسم تشييع آنها شركت كردند تا سهمي ناچيز از مجلس ما، در بزرگداشت اين بزرگان به حق انقلاب باشد.
از خداي متعال براي آنها طلب رحمت و سعادت هر چه بيشتر ميكنيم و ميخواهيم كه ما را هم از شهادت بينصيب نگرداند و به احترام و به ياد آنها سورهاي از قرآن را تلاوت ميكنيم.
(حضار براي شادي روح شهدا در حال قيام سوره حمد و اخلاص را تلاوت نمودند.)
غفراللّه لهم ولنا.

2ـ طرح و تصويب اصل 86 (اصل يكصد و نهم) نايب رئيس (بهشتي) ـ اصل 86 مطرح است كه قرائت ميكنيم: اصل 86 ـ شرايط و صفات رهبر يا اعضاي شوراي رهبري:
1ـصلاحيت علمي و تقوائي لازم براي افتاء و مرجعيت.

2ـ بينش سياسي و اجتماعي و شجاعت و قدرت مديريت لازم براي رهبري.
اين در حقيقت چيزي جز بيان همان شرايطي كه در اصل پنجم آمده بود نيست و اضافهاي ندارد و فكر ميكنم با تصويب آن اصل پنجم اين اصل ديگر اشكالي ندارد منتها لازم بوده كه اينجا هم ذكر شود ولي با اين حال ميبينم كه آقايان براي صحبت كردن اسم نوشتهاند، آقاي رباني املشي بفرمائيد.
(رباني املشي ـ موافق هستم.)
آقاي جوادي شما؟ جوادي ـ اگر در قسمت (2) به جاي «لازم، «كافي» باشد بهتر است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ همين طور است و بهتر خواهد بود.
آقاي فاتحي بفرمائيد.
فاتحي ـ عرض شود «صلاحيت علمي» كافي به نظر نميرسد براي اين كه بايد داراي ملكه اجتهاد كه تعبير از او به قوه قدسيه الهيه مينمايند باشد و براي رسيدن به آن مقدماتي لازم است كه انسان بپيمايد و ممكن است مثلا از ميان ده هزار نفر، افراد معدودي به اين مقام رفيع برسند و اين كلمه «صلاحيت علمي» يك لازمه اعم است و آن مقصدي را كه ما داريم نميرساند كه داراي قدسيه الهيه اجتهاد باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ دوستان ديگر اين بيان را كافي دانستند متشكرم.
آقاي فوزي بفرمائيد.
فوزي ـ شرايط افتاء و مرجعيت از هفت تا يازده شرط ذكر شده است عليهذا لازم است كه اينجا اضافه شود «و شرايط لازم براي افتاء و مرجعيت» اگر «شرايط لازم» اضافه شود معلوم ميشود كه شرايط ديگري هم هست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بسيار خوب آقاي رحماني بفرمائيد.
رحماني ـ دو سوال دارم يكي اينكه در اصل پنجم مرجعيت را ذكر نكردهايد و در اين اصل و اصل ديگر مرجعيت را ذكر كردهايد.
در صورتي كه بين مرجعيتي كه ملاك آن اعلميت هست و بين رهبر با شرايطي كه در اصل پنجم ذكر شده است تفاوت است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ما اين را در اصل 84 و 85 قبلا تصويب كردهايم و گذشتهايم بعد از تصويب آن ديگر جاي بحث نيست.
رحماني ـ خوب، مطلب دوم اين است با وجود اصل پنجم اين اصل زائد به نظر ميرسد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ به هر حال اينجا مكرر گفته شد كه هر يك از اصول كلي زير بناي هر يك فصل از فصول بعدي هستند بنابراين به شكل در آن فصول خواهند آمد.
خوب، اگر بحث ديگري نيست براي رأيگيري اين اصل را ميخوانم: اصل 86 (اصل يكصد و نهم) ـ شرايط و صفات رهبر يا اعضاي شوراي رهبري:
1ـ صلاحيت علمي و تقوائي لازم براي افتاء و مرجعيت.

2ـ بينش سياسي و اجتماعي و شجاعت و قدرت مديريت كافي براي رهبري.
رباني شيرازي ـ «تقوائي لازم» صحيح نيست بنويسيد و «تقواي لازم».
نايب رئيس (بهشتي) ـ «تقوائي» هم باشد عيبي ندارد لطفا رأي بگيريد.
(آقايان دكتر روحاني و عضدي در محل نطق حاضر شدند و پس از شمارش آراء نتيجه به قرار زير اعلام گرديد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ نتيجه رأيگيري را اعلام ميكنم، عده حاضر در جلسه هنگام اخذ رأي شصت نفر، تعداد كل آراء شصت رأي، موافق پنجاه و هفت رأي، مخالف ندارد، آراء ممتنع سه رأي بنابراين، اين اصل به تصويب رسيد، تكبير.
(حضار سه مرتبه تكبير گفتند.)
همان طور كه قبلا هم عرض شد چون مفاد اين اصل قبلا هم تصويب شده بود توانستيم به سهولت به آن رأي بدهيم.

3ـ طرح اصل 87 نايب رئيس (بهشتي) ـ اصل 87 مطرح است كه قرائت ميكنم: اصل 87 ـ وظايف و اختيارات رهبري:
1ـ تعيين فقهاي شوراي نگهبان.

2ـ نصب عاليترين مقام قضائي كشور.

3ـ اعلان جنگ و صلح در موارد خطر فوري و فرستادن آن به مجلس شوراي ملي براي رسيدگي و رأيگيري.

4ـ فرماندهي عالي كل قوا.

5ـ اتخاذ تصميم درباره عزل رئيس جمهور به ترتيب زير: هرگاه رئيس جمهور به خيانت و تخلف از وظايف قانوني خود متهم شود يا در مظان ضعف و ناتواني در ايفاي وظايف خود قرار گيرد، موضوع براي رسيدگي به مجلس شوراي ملي ارجاع ميشود.
مجلس به موضوع رسيدگي ميكند و در صورتي كه اكثريت رأي دادند، پرونده را براي محاكمه به شورايعالي قضائي ميفرستند.
در صورت رأي شورايعالي قضائي به ثبوت اتهام، رهبري با در نظر گرفتن مصالح كشور تصميم لازم را اتخاذ و اجرا ميكند.
خوب هجده نفر ثبت نام كردهاند براي صحبت، من يكييكي ميخوانم و اول با دست رأي ميگيريم.
«
1ـ تعيين فقهاي شوراي نگهبان» آقاياني كه اينجا اسم نوشتهاند در اين مورد اشكالي دارند؟ (نمايندگان ـ خير) پس موافقين دست بلند كنند (اكثريت دست بلند كردند) تأييد ميشود.
«
2ـ نصب عاليترين مقام قضائي كشور» دوستان در اين مورد صحبتي دارند؟ آقاي منتظري بفرمائيد.
رئيس (منتظري) ـ دادستان و رئيس ديوانعالي كشور دو مقام محسوب ميشوند و اين جمله روشن نيست چون هر دو بايد از طرف رهبر منصوب بشوند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ سوال آقاي منتظري اين است كه از كلمه «عاليترين» يك مقام فهميده ميشود در حالي كه ممكن است دو مقام هر دو عاليترين مقام قضائي كشور باشند رئيس ديوانعالي كشور به عنوان قاضي نشسته و دادستان كل كشور به عنوان قاضي ايستاده و بنابراين عبارت طوري باشد كه اگر در كشور دو مقام يا سه مقام همطراز قضائي وجود داشتندكه هر سه عاليترين بودند هر سه را شامل بشود حالا ما اين كار را ميكنيم كه اگر در آينده در بحث قوه قضائيه واقعاً ديديم چند مقام داريم در دورنهائي اين را ميكنيم «مقامات» ولي فعلا به نظر من شامل ميشود، آقاي دكتر قائمي بفرمائيد.
دكتر قائمي ـ ما وقتي اين اصل را مينوشتيم منظورمان اين بود كه عاليترين مقام قضائي را رهبر يا شوراي رهبر انتخاب كنند و قضات ديگر به وسيله اين مقام منصوب شوند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اين راكه نميشود اينجا نوشت اين را در اصول مربوط به قوه قضائيه در نظر ميگيريم.
دكتر قائمي ـ «عاليترين مقام قضائي» يك جنبه ابهامي دارد براي اين كه الان ما نميدانيم كه وزير دادگستري عاليترين مقام به حساب ميايد يا رئيس ديوانعالي كشور، از آن جهت كه ما نميدانيم حكم قضات را چه كسي امضاء ميكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ مقامات عالي غير از عاليترين است براي اين كه رؤساي هر يك از شعب ديوانعالي كشور هم مقامات عالي قضائي هستند فقط اگر خيلي وسوسه هست ميتوانيم بنويسيم عاليترين مقامات عالي كشور ولي من گمان ميكنم، اين ابهام را زياد اهميت ندهيم چون مطلب معلوم است كه چيست.
حجتي كرماني ـ چرا اهميت ندهيم؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ اين ابهام اطلاقي است نه ابهام اجمالي، اين اطلاِ را ما در اينجا محفوظ نگهداريم تا وقتي كه قوه قضائيه تمام شد بعد اينجا رسمأ اسم ببريم وقتي كه در اصول قوه قضائيه مشخص شد كه چه كساني هستند بعد، اين عنوان را بر ميداريم نه مقامات ميگذاريم و نه مقام ميگذاريم صراحتاً مينويسيم نصب فلان و فلان.
ما ممكن است يك شورايعالي قضائي داشته باشيم مشرف بر تمام مقامات قضائي كشور آن وقت ميشود «نصب اعضاء شورايعالي قضائي كشور.
حجتي كرماني ـ همين را بگذاريد تا ما بفهميم به چه رأي ميدهيم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ هنوز نميدانيم چيست در فصول مربوط به قوه قضائي ميآيد و براي اين كه بدانيد به چه رأي ميدهيد بايد گفت كه شما عاليترين مقام رأي ميدهيد حالا ميخواهد فرد باشد يا گروه.
دكتر قائمي ـ اين ابهام دارد از اين جهت كه منظور ما اين است كه حكم قضات بعدي را چه كسي امضاء ميكند اين مهم است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ جاي آن در قوه قضائيه ميباشد.
آقاي دكتر غفوري بفرمائيد.
گلزاده غفوري ـ با توجه به آن اصلي كه مربوط به شورايعالي قضائي هست و پيشبيني شده كه در آنجا يازده يا دوازده عضو ميباشد بعضي از اينها را رهبر نصب ميكند و بعضي ديگر را چون با انتخاب قضات ديوانعالي كشور است بعداً تأييد ميكند اگر صلاح باشد اين طور بشود «نصب و تأييد مقامات قضائي طبق قانون».
نايب رئيس (بهشتي) ـ به نظر خيلي از دوستان اين عبارت همينطور كافي است بنابراين...
سبحاني ـ اين طور بنويسيد «نصب عاليترين مقامات قضائي كشور يا تنفيذ آن» ميخواهم قضاوت شرعي باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ شرعي است ولي بايد معين كند.
حجتي كرماني ـ پيشنهاد آقاي دكتر غفوري چه اشكالي دارد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ براي اينكه هنوز معلوم نيست كه چه كسي نصب ميشود و چه كسي تاييد ميشود.
حجتي كرماني - بعداً تكليفش معلوم ميشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ توضيح اين است كه اصلاً ممكن است در آن نصب نباشد و فقط تائيد باشد.
حجتي كرماني ـ گفتند طبق قانون يعني قانون معين ميكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ما ميخواهيم اينجا بگوئيم مسلما كسي را داريم كه او نصب ميكند.
حجتي كرماني ـ شما در شورايعالي قضائي خواهيد رسيد كه يك چند نفري را منحصراً بايد شوراي رهبري منصوب بكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ پس اصل نصب را اينجا ميخواهيم محفوظ نگهداريم اما آن لفظ «يا» اگر بيايد طوري است كه در اينجا اين اصل «نصب» را براي او محفوظ نگه ميدارد به «تأييد» فقط مربوط ميشود.
(ضيائي ـ نوشته شود «عاليترين مقامات») آقاي دكتر ضيائي گفتيم وقتي عاليترين مقامات گفته ميشود فقط طوري نيست كه آن دوتائي كه همطراز هستند را شامل بشود عاليترين مقامات يك عبارتي است كه هنوز آن ابهام خودش را دارد بنابراين...
دكتر ضيائي ـ مقامات عالي غير از عاليترين مقامات است عاليترين مقامات عبارت است از سه نفر يا پنج نفري كه بايد از طرف رهبر نصب بشوند بر طبق آن اصول قضائي كه نوشته شده است.
تهراني ـ ممكن است يك نفر عاليترين مقام باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ فكر ميكنم كه روا نباشد كه بيشتر بر سر اين لفظ معطل بشويم.
آقاي طاهري بفرمائيد.
طاهري خرم آبادي ـ به نظر ميرسد به همين شكل مطلب باشد براي اين كه در شوريعالي قضائي كه پيش بيني شده اولا تعداد آن هنوز معلوم نيست.
آقاي دكتر غفوري ميفرمايند يازده نفر، بعضي از اعضاي كميسيون ميگويند هفت نفر و باز در آنجا مجتهدين اين شورا هنوز معلوم نيست كه همه از طرف رهبر باشند يا فقط دادستان ورئيس ديوانعالي كشور از طرف رهبر باشند نظرات مختلفي است كه اينها بعداً بايد معلوم بشود بنابراين به نظر ميرسد كه مطلب به همين شكل باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ من خيال ميكنم اين متني كه تهيه شده اگر به آن رأي بدهيد مخل كار آيندهمان نخواهد بود موافقين به «نصب عاليترين مقام قضائي كشور» دست بلند كنند (اكثريت دست بلند كردند.)
تأييد ميشود.
قسمت سه را ميخوانم «
3ـ اعلان جنگ و...
» منتظري ـ آن قسمت «فرماندهي عالي كل قوا» را بياوريد در رديف 3 «اعلان جنگ و صلح الي آخر» را در رديف 4 قرار بدهيد چون اول بايد فرماندهي عالي كل قوا باشد تا بتواند اعلان جنگ يا صلح بكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ فرقي نميكند ميخوانم: «
3ـ فرماندهي عالي كل قوا» آقاي دكتر آيت فرمايشي داريد؟ (آيت ـ من موافقم.)
آقاي موسوي اردبيلي شما؟ (موسوي اردبيلي ـ من مخالفم.)
پس اجازه بفرمائيد اول يك موافق و يك مخالف صحبت كنند.
آقاي موسوي اردبيلي به عنوان مخالف بفرمائيد.
موسوي اردبيلي ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
من با اين اصل اين طور كه تنظيم شده معتقدم هم زيادي دارد و هم كسر دارد البته كسرش را اينجا من متوجه شدم ما راجع به نصب نخست وزير فكر ميكرديم نه به عنوان نصب، به عنوان اينكه بالاخره بايد يك جوري باشد انتصابي، حالا من عرض ميكنم كه خودم چطور فكر كرده بودم انتصابي به مقام رهبري داشته باشد تا اين نحو تضادي كه در فكر من هست و شايد در فكر آقايان هم باشد راجع به حكومت شرعي و عرفي و امثال اينها اين به كلي از بين برود و حداقل ما بگوئيم اين مأذون از طرف او است منتها بحث بر سر اين بود، كانديد بدهد، كانديدهاي ديگر آزاد باشند، كانديدهاي ديگر آزاد نباشند، يك فرض آن هم اين است كه شرايطي كه بعد براي رئيس جمهور تعيين خواهد شد كه من بعد به نظرم رسيد كه بهترين طرز آن اينست مرجع اين كه تشخيص صلاحيت بدهد مقام رهبري باشد اين خودش امضاي او است.
(نايب رئيس (بهشتي) ـ شما مربوط به كل اصل صحبت ميفرمائيد.)
راجع به فرمانده كل قوا هم عرض خواهم كرد راجع به اين موضوع كسر اصل است و من معتقدم اگر او نباشد كه بالاخره روي او اصرار هم هست چون ما عزلش را گفتيم ولي راجع به نصب او اينجا چيزي نيامده من نميدانم در اصل ديگر ميخواهد بيايد؟ چون اگر جاي ديگر هم بيايد موردي ندارد البته اين موضوعي را هم كه عرض كردم فكر من نيست و در جلسه ياد گرفتم و پسنديدم كه يك رأي اين بود كه او كانديد بدهد و رأي فكر من نيست و در جلسه ياد گرفتم و پسنديدم كه يك رأي اين بود كه او كانديد بدهد و رأي ديگر اين بود كه شرايط را كانديدها را هر كه ميخواهد بدهد...
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي موسوي عذر ميخواهم اين با رويهاي كه ما ميخواستيم در بررسي اين اصل دنبال كنيم مغايرت دارد الان من خواهش كرده بودم كساني كه فقط درباره «فرماندهي عالي كل قوا» مطلبي دارند صحبت بفرمايند و بعداً وقتي ما بند، بند كار اين اصل را تمام كرديم در آخر كار دو مرتبه سؤال ميكنيم كه آيا كمي، كسري اين اصل دارد آن وقت دوستان ميآيند نظرشان را ميدهند.
موسوي اردبيلي ـ اشكالي ندارد يعني شما ميفرمائيد دو مرتبه بيايم اينجا اين مطالب را تكرار كنم؟ من مطالب خودم را گفتم فقط ميگويم اين كسر اين اصل بود و اما اضافهاش راجع به فرماندهي كل قوا در آن موردي كه صبح هم در گروه گفتم كه حدود و اطرافش معين باشد، و ديگر وقت آقايان را نميگيرم فقط عرض ميكنم اگر آقايان احتمال ميدهند يك چيز ديگر لازم است اضافه شود عيبي ندارد و آن اگر نباشد من به عنوان جمله «فرماندهي كل قوا» مخالفم.
(رباني املشي ـ بفرمائيد كه صبح چه گفتهايد چون بعضي از آقايان صبح در گروه نبودند.)
آخر آقاي دكتر بهشتي تذكر ميدهند كه وقت تمام شده.
من عرض كردم در فرماندهي كل قوا آن مقداري كه ما ميخواهيم كنترل ارتش از نظر حركتهائي كه ممكن است يك وقت بر خلاف مصالح كشور تمام بشود كنترل آن مقدارش بايد در دست مقام رهبري باشد و هر چيزي كه در اين مورد است ما در اينجا بياوريم اما فكري در اين جهت كه يك وقتي حركتي در ارتش برخلاف مصالح كشور از طرف اجانب يا عناصر داخلي، كشور را، استقلال را، جمهوري اسلامي را تهديد كند گفتم هر چيزي كه در او دخالت دارد آن مقدار را بياوريم اما بقيه كارها كه مربوط به اداره و تنظيمات لشكري است و دخالتي در آن مسأله ندارد نياوريم و اما بقيه كارها كه مربوط به اداره و تنظيمات لشكري است دخالتي در آن مسأله ندارد نياوريم و من چه فكر ميكنم فرماندهي كل قوا هر دوي اينها را در بر ميگيرد و آن قسمت دوم در شأن رسيدگي مقام يك مرجع نيست لذا با اين كلمه مخالفم اما هر چيزي كه در آن قسمت اول دخالت دارد با آوردن آن موافقم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي دكتر آيت به عنوان موافق بفرمائيد.
دكتر آيت ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
توجه بفرمائيد زبان فارسي گاهي اوقات لطيفههاي جالبي دارد داستان معروف را شنيدهايد كه ميگويد از سطح زمين تا لب بام از آن من از لب بام تا به ثريا از آن تو، ما آمديم در مورد ولي امر در حدود شش روز يا بيشتر بحث كرديم و سر و صدا ايجاد شد، مقالات نوشته شد تا اصلش به تصويب رسيد اما حالا به مقامات نوشته شد تا اصلش به تصويب رسيد اما حالا به اختيارات كه رسيدهايم درحقيقت هيچ، شما بخوانيد تنها قسمتي كه ميشود گفت حساس است و جزء اختيارات هست همين فرماندهي كل قوا است بقيه تعاريف است و مطلبي نيست و اين را هم الان ميگويم كه چرا تعارف است حالا راجع به اين فرماندهي كل قوا عرايضم را بكنم تا بعد برسيم به تعارفات.
ما يك انقلاب كردهايم و بديهي است كه اين انقلاب بايد حفظ بشود و ادامه پيدا بكند.
در دنيائي هستيم كه ميبينيم انقلابات متعددي شده است و كودتا شده و آن انقلاب را از بين برده و عموماً وقتي بر ميگرديم و ريشه كودتاها را پيدا ميكنيم ميبينيم در ارتش بوده و علتش هم اين بوده است كه ابتكار عمل در ارتش دست ديگران بوده اينكه ما ميگوئيم فرماندهي عالي كل قوا بايد به عهده رهبر باشد اول به اين دليل است كه خواهناخواه در اين قانون ما بايد اين فرماندهي را به عهده يك مقامي بگذاريم و چه مقامي مطمئنتر از امام و رهبر است.
دوم اين كه گفتيم ميخواهيم مانع از بعضي از اعمال بشويم و باز آن رهبر است كه ميتواند مانع بشود اين هم كه گفته شد امام يا رهبر نبايد در تمام امور ارتش دخالت بكند هيچ وقت فرماندهي كل قوا مفهومش اين نيست من صبح هم گفتم شما قوانين اساسي دنيا را اگر بخوانيد رؤساي جمهور و سلاطين، فرماندهي كل قوا را دارند، معمولا هم نظامي نيستند در تمام امور هم مداخله نميكنند فرماندهي كل قوا يعني اين كه اولا مقامات خيلي حساس و بالاي ارتش نصبشان به امضاي او است و او هم خودسرانه اين كار را نميكند پيشنهاد ميكنند اما تا او امضاي آخر را نگذارد كار تمام نميشود و اين ابتكار عمل بايد در دست رهبر باشد كه ديگري يا ديگران نتوانند مهرههاي خودشان را در پستهاي حساس بگذارند و آنها كاري را كه نبايد، انجام بدهند.
ديگر اينكه آماده باشد و مراحل خيلي مهم به دستور فرماندهي كل قوا هست و مفهومش غير از اين هيچ چيز ديگر نيست و گفتم در تمام قوانين اساسي دنيا اين موضوع ذكر شده است اگر در آنها عيب است اين هم بايد عيب باشد اگر به ديگري ميدهيم كه آن هم ممكن است عيب باشد روي اين اساس هست كه به خاطر جلوگيري از كودتا تا آنجائي كه ممكن است و به خاطر حفظ انقلاب و تداوم انقلاب و گذشته از آن از نظر شرعي و مذهبي هم ولي امر مهمترين اختيارش همين است كه ارتش و قواي مسلح به طور كلي در اختيارش باشد ولي اين كه ترفيعات چه شكلي هست چه كسي افسر ميشود چه كسي امير ميشود اين بديهي است كه يك قواعد و قوانيني هست حالا از اين گذشته اگر هم بخواهيد بعضي چيزها را جدا كنيد اينجا به طور كلي ذكر ميكنيم در اصول آينده ميشود بعضي قيود را در بعضي موارد كه لازم است بياوريم هميشه رسم است در قانون اول عام را ميآورند و بعد استثنائات را ذكر ميكنند پس فرماندهي كل قوا بايد در اختيار امام باشد چون مطمئنترين فرد است، چون ميخواهيم كه انقلاب ادامه پيدا كند بعد ساير مسائل را ميشود در اختيارات هيأت دولت و رئيس جمهوري و ساير مقامات گذاشت اگر ميخواهيد استثنائاتي باشد در آنجا بياوريم و السلام.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مكارم به عنوان مخالف دوم بفرمائيد صحبت كنيد.
مكارم شيرازي ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
بنده فكر ميكنم مساله فرماندهي كل قوا، هم يك بحث كلي دارد و هم يك بحث خصوصي.
امروز بعدازظهر در اين مورد يادداشتي مينوشتم براي اين كه اين اصل به عقيده قاصر من يك اصل سرنوشت سازي است و اين اصل را خيلي مهم ميدانم و فكر ميكنم سرنوشت قانون اساسي ما تا حد زيادي به اين اصل پيوسته است و تقاضايم اين هست كه آقايان هم صحبت بفرمايند.
يك خرده روي اين اصل با دقت بيشتري مطالعه و بررسي بفرمايند تا بهتر به جلو برويم.
من با وجودي كه سابقه صحبت كردن خيلي زياد دارم ولي فكر كردم در اين اصل سرنوشت ساز، منحرف از مسير نشوم و آن سخناني كه دارم بنويسم، مخصوصا راجع به رهبري كل قوا، و قسمتي هم كلياتي است كه منطبق ميشود روي مسأله رهبري كل قوا و ميدانم اين عرايضم بر بعضي از برادران عزيز شايد يك مقدار ناگوار باشد.
تقاضا و خواهش ميكنم به عنوان اينكه اين اصل، اصل سرنوشت سازي است و براي اينكه آزادي را هم رعايت كرده باشيم اجازه بفرمائيد من عرايضم را از اين ببعد از روي نوشته بخوانم.
خدايا تو ميداني من به خاطر حمايت از آئين تو و از بندگان تو اين سخنان را ميگويم.
من ميدانم اگر به مصلت شخصي بينديشيم بايد حداقل در اينجا سكوت اختيار كنم زيرا حداقل آن اين است كه بعضي از دوستان حاضر از من ميرنجند ولي من ان شاء الله از آن افرادي نيستم كه به خاطر حفظ مصالح شخصي چشم از مصالح دين تو و بندگان تو بپوشم.
(همهة نمايندگان) نايب رئيس (بهشتي) ـ از دوستان خواهش ميكنم نظم جلسه را رعايت كنند.
ايشان خواهش كرده بودند اجازه بدهيد صحبتشان را بفرمايند.
مكارم شيرازي ـ بنده مطالبي يادداشت كردهام كه بخوانم اگر اجازه ميدهيد ميخوانم، چون به عقيدة من سرنوشت قانون اساسي به اين اصل وابسته است.
(همة نمايندگان) رباني املشي ـ من نميدانم چرا دوستان همهمه ميكنند و نسبت به حرفهاي آقاي مكارم حساسيت نشان ميدهند اجازه بدهيد صحبتهايشان را بگويند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بار ديگر خواهش ميكنم نظم جلسه را رعايت فرمائيد آقاي مكارم ادامه بدهيد.
مكارم شيرازي ـ اگر حوصله بفرمائيد و تا آخر گوش بدهيد خواهيد ديد اين مطالب، مطالب بدي نيست، و من بيحساب و بيگدار به آب نميزنم و صحبت نميكنم.
هاشمينژاد ـ اكثريت دوستان معتقدند كه اين سخنراني ايشان سوء اثر دارد.
مكارم شيرازي ـ نخوانم؟ چشم، اگر اجازه نميدهيد نميخوانم، من به نظر شما و اكثريت احترام ميگذارم.
(عدهاي از نمايندگان ـ بخوانيد آقا، بخوانيد.)
چشم، ولي من ان شائ الله از آن افرادي نيستم كه به خاطر حفظ مصالح شخصي چشم از مصالح دين تو بپوشم من اين كار را نوعي شرك و بتپرستي ميدانم.
من آنچه را تشخيص چشم از مصالح دين تو بپوشم من اين كار را نوعي شرك و بتپرستي ميدانم.
من آنچه را تشخيص دادهام (ميان خودم و ميان تو) ميگويم اين شنوندگان و برادران عزيز هر چه ميخواهند فكر كنند من آمادة پذيرا شدن هرگونه پاسخي در اين راه از اين دوستانم هستم.
من ميدانم هر يك از آقايان حاضر در گوشهاي از اين مملكت صاحب نفوذ و احترامند، نبايد آنها را رنجيده خاطر كرد ولي رضاي تو بالاتر از همة اينها است و توحيد از اين ملاحظات دور است «كلما شغلك عن الله فهو صنمك»، «هر چيز تو را از خدا دور كند بت تو است» من اين اصل را يك اصل سرنوشت ساز ميدانم من فكر ميكنم اگر اين اصل به همين صورت تصويب شود آيندة قانون اساسي در خطر است، آيندة انقلاب و آيندة خون شهيدان در خطر است، و چيزي نميگذرد كه فاتحة بقية اصول مفيد و سازندة اين قانون نيز خوانده خواهد شد، به همين دليل سكوت را جايز نميبينم.
عزيزان و سروران من، دلايل خودم را ميگويم و از شما تقاضا دارم اين اصل را اصلاح كنيد و مورد تجديدنظر قرار دهيد.
اما دلايل مخالف من با اين بند، پنج چيز است.

1ـ من به ولايت فقيه روز اول رأي موافق دادهام الان هم ميدهم و تا ابد رأي خواهم داد ولي راه پياده كردن ولايت فقيه اين نيست.
هيچ كس نميتواند بگويد بنده ولايت فقيه را نميفهمم تا حدود سي سال است در حوزههاي علمي هستم و حدود دوازده سال است كه در آن حوزة علمية قم درس خارج يعني دروس عالي ميگويم چند بار ولايت فقيه را درس گفتهام، بنابراين از ولايت فقيه حتما چيزي ميفهمم بر همين اساس صريحاً ميگويم ما از نظر اسلامي دو وظيفه در اين قانون اساسي داريم اول اينكه قانوني بر ضد قوانين اسلام تصويب نشود اين هدف بحمدالله در اصل شوراي نگهبان به خوبي تأمين شد و ديروز هم با تأكيد مجدد روي آن رأي موافق داديم، دوم اينكه رئيس جمهور كه در رأس تمام قدرتهاي اجرائي قرار دارد اگر فقيه و مجتهد در مسائل اسلامي نيست بايد مأذون از طرف فقيه باشد يعني به عبارت كاملا روشن وقتي رئيس جمهور را مردم انتخاب كردند و رهبر پاي آن صحه گذارد بايد كارهاي مملكت به دست او سپرده شود.
اما اين كه رئيس جمهور هم منتخب مردم و هم مورد قبول فقيه و رهبر باشد...
فاتحي ـ آقا، ذات نايافته از هستي بخش ـ كي تواند كه شود هستي بخش؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي فاتحي چه كسي به شما اجازه صحبت داد؟ فاتحي ـ ما ميگوئيم شما فقيه فرماندهي كل قوا را به رئيس جمهور داده و اذن و امضاء او نموده...
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي فاتحي چه كسي به شما اجازه صحبت ميدهد؟ چرا نظم جلسه را رعايت نميكنيد؟ من به شما اخطار نظامنامهاي ميدهم.
فاتحي ـ اگر او فرماندهي كل قوا نبود، چگونه اين قدرت را به رئيس جمهور ميدهد كه قدرت و حكومت را خدا به فقيه داده، نه مردم و نه ما، ما از خودمان چيزي نميگوئيم اين خداست كه اين قدرت را به فقيه داده.
(عدهاي از نمايندگان ـ آقاي فاتحي چرا به نظم جلسه توجه نميكنيد؟ بگذاريد حرفشان را بزنند.)
مكارم شيرازي ـ اگر اجازه بدهيد مطلب بعد از اين روشن ميشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مكارم شما ادامه بدهيد.
مكارم شيرازي ـ اما اين كه رئيس جمهور هم منتخب مردم و هم مورد قبول فقيه و رهبر باشد باز هم كار دست او نباشد، معني ندارد.
هنگامي كه علي(ع) مالك اشتر را براي حكومت مصر انتخاب كرد تمام اختيارات را به دست او سپرد، نه اين كه تمام سرنخها را در دست خود نگهداشت.
آقايان عزيز اگر رئيس جمهور منتخب مردم است، امين است و از طرف فقيه نيز حكم او امضاء شده چرا معامله يك بيگانه و فرد غيرقابل اعتماد به او ميكنيد و همه اختيارات را از او ميگيريد؟
2ـ تنظيم كنندگان اين اصل در چهار ديوار جو كنوني قرار گرفتهاند و خيال ميكنند هميشه مرد زندگي مانند آيت الله العظمي امام خميني بر سر كار است در حالي كه شايد چندين قرن بگذرد كه مردي با ويژگيها و صفات عالي او و شرايط زماني و مكاني او پيدا شود كه بتوان همه كارها را به دست او سپرد.
اين يك استثناء تاريخ است، قانون اساسي را بايد براي هر زماني و هر مكاني بنويسيم، اين مرد بزرگ نجات دهنده ايران از چنگال يك استبدا دو هزار و پانصد ساله است حساب او از ديگران جدا است، قانون اساسي يك مسألة كلي هست.

3ـ اين اصل كه نوشته شده با همين شكل و صورت در دنياي امروز اصلا قابل اجرا نيست و بزرگترين دليل عدم صحت يك قانون قابل اجرا نبودن آن است.
درست فكر كنيد دشمن در داخل و خارج ما را متهم به استبداد ميكند.
(يكي از نمايندگان ـ نگوئيد استبداد، بگوئيد حكومت فردي.)
و ما را مخالف حاكميت ملت معرفي ميكند، به همين دليل اما براي خلع سلاح دشمن دائماً ميكوشد كار مردم را به وسيله خود مردم انجام دهد، اما اين ماده از قانون ميگويد همه سرنخها به دست ماست.
اين بهترين دستاويز براي دشمن است، آنها با همين سند خواهند گفت عدهاي از علماي ديني در مجلس خبرگان نشستند و يك قانون اساسي كه پايههاي حكومت خودشان را تثبيت ميكرد نوشتند و رفتند.
شما را به خدا قسم اين كار را نكنيد، امروز ممكن است مردم چيزي نگويند اما فردا اين قانون را كنار خواهند گذارد.
بخدا اين به صلاح اسلام نيست، به صلاح انقلاب نيست، ما حاكميت ملت را در اصول گذشته تصويب كردهايم كاري نكنيم كه حاكميت مردم يك شير بيدم و سر و اشكم شد.
ولايت فقيه را اگر درست پياده كنيم با حاكميت مردم و اصل شورا كاملا سازگار است، اما اگر بد پياده كنيم به اين اصل شورا پايان ميدهيد و اين امر قابل دوام نيست و به تعبير فقهي خودمان «مصلحت است و غبطه مردم مسلمان ايجاب ميكند اختيارات مختلف را كه دليل شرعي بر آن نداريم در خودمان متمركز نكنيم كه سخت موجب اتهام است».

4ـ ملت ايران به جمهوري اسلامي نود و هشت درصد رأي موافق داده و بر اساس آن رئيس جمهوري انتخاب خواهد كرد و با اكثريت به او رأي خواهد داد اما معلوم نيست اين رئيس جمهور با توجه به اين اصل كه نوشته شده است، چكاره است.
تمام مسائل اجرائي به وسيله نخست وزير و وزراء انجام ميشود كارهاي بالاترهم كه به وسيله شوراي رهبري انجام ميشود بنابراين رئيس جمهور يك موجود معطل ميباشد پس بيائيد يك كار منطقي انجام دهيم يك يا چند فرد از فقها كانديداي رياست جمهوري شوند وقتي مردم به آنها رأي دادند تمام وظايف رياست جمهوري را به عهده بگيرند، هيچ مانعي ندارد اما هنگامي كه فقهاي ما ترجيح دهند كه خودشان رئيس جمهور نباشند و خودشان به ديگري رأي دادند و او را مأذون دانستند مفهومش اين است كه ميخواهند كارهاي مملكت را به او بسپارند بنابراين اختيارات راهم تا زماني كه او به راه خطا نرفته بايد به او بسپارند، اين درست نيست كه فقها هم بخواهند ديگري را به رياست جمهوري برگزينند و هم خود تمام اختيارات را داشته باشند.
ولايت فقيه ميگويد يكي از اين دو را بايد اختيار كرد، يا علي خودش بايد به مصر برود و حكومت كند يا مالك اشتر را با فرماندهي كل قوا به مصر بفرستد.

5ـ انگشت روي جزئيات ميگذارم شما ميگوئيد فرماندهي كل قوا هميشه به عهده فقها است بنده عرض كردم حساب امام يك حساب مخصوص او است آيا شما ميگوئيد براي هميشه رئيس جمهور كسي باشد و فرمانده كل قوا ديگري؟ اين درست به آن مينمايند كه علي عليهالسلام مالك اشتر را والي و حاكم مصر كند اما به او بگويند فرمانده كل قواي مصر تو نيستي.
مابايد بكوشيم مردم را با خود داشته باشيم اگرمردم با ما باشند هميشه چيز با ما است اما اگر مردم از ما جدا شوند فرماندهي كل قوا نيز براي ما كاري نميكند اما يك سرباز نداشت و شاه مخلوع پانصد هزار سرباز داشت، اما چون مردم با امام بودند پيروز شد و چون مردم از شاه جدا بودند شكست خورد آخرين تقاضاي من اين است سخن امام صادِ(ع) را به خاطر بياوريم كه فرمود كسي كه از وضع زمان خود آگاه باشد مورد هجوم مشكلات قرار نميگيرد «العالم بزمانه لايهجم عليهاللوا» پس كاري نكنيم كه ديگران برنده شوند، من ممنون ميشوم كه من را با دليل قانع كنيد تا به اين اصل رأي موافق دهم يا لااقل در تصويب آن عجله نفرمائيد يا اگر موافقيد تنظيم اين اصل را بر عهده امام بگذاريم كه مصداِ اتم ولايت فقيه است و از همه ما خوش فكرتر و داراي وسعت ذهن و آگاهي بيشتر است.
اللهم قدا بلغت وظيفتي.
يزدي ـ من يك سؤال از آقاي مكارم دارم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مكارم بفرمائيد بنشينيد، متشكر.
رباني شيرازي ـ چرا نگذاشتيد ايشان جواب سؤال را بدهند؟ (همهمه نمايندگان) كرمي ـ آقاي مكارم بايد بر گردد سر جاي خودش و ما كلمه كلمه از او بپرسيم و ايشان جواب بدهد.
ايشان در سخنانشان فقيه را كمتر از همه قلمداد كردند.
اگر ايشان ميخواهند حقيقت را بفهمند عيبي ندارد بيايد تا به او بگوئيم يا او به ما بفهماند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي كرمي و آقاي فاتحي بفرمائيد بنشينيد.
فاتحي ـ من ميخواهم دو كلمه ديگر در جواب ايشان عرض كنم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي فاتحي شما بايد نوبت بگيريد و صحبت كنيد، الان اجازه صحبت به شما نميدهم.
دوستان عنايت بفرمائيد از آنجا كه اين اصل مربوط به ولايت مرجع است از همگي استدعا ميكنم ادامه بحثمان طوري باشد كه در آرامترين شرايط باشد و در بازترين شرايط هم به همه دوستان فرصت داده ميشود تا مطالبي كه دارند در اينجا بگويند و ملت عزيز ما در جريان بحث گفتگوي روشنگر قرار بگيرند ولي شرط اصلي آن اين است كه تحمل داشته باشيم و مطلبي را كه ميتوانيم پنج دقيقه ديگر بگوئيم اصرار نداشته باشيم الان بگوئيم قلم و كاغذ خدمتتان هست مطالبي كه به نظرتان ميرسد يادداشت بفرمائيد و به نوبت تشريف بياوريد صحبت كنيد.
مطلب دوم اين كه بلي، آقاي كرمي اين نقد بجاست كه وقتي شرايط اينجا براي گفتن مطلبي آماده است نوع تعبيرات برادرمان آقاي مكارم را اگر كسي فقط و فقط صحبت ايشان را بشنود و با جو اين جلسه ارتباط ديگري نداشته باشد ميگويد آقاي مكارم بيچاره در يك كشوري كه اين قدر خفقان هست كه حتي يك مرد تحصيل كرده در حوزه علميه و مدرس در حوزه علميه جرأت نميكند حرفش را بزند.
بايد به خدا پناه ببرد، بايد خدا را شاهد بگيرد، «اللهم قد بلغت» بگويد و «اللهم اشهد» بگويد اخلاص خودش را در بيان اين مطالب بگويد كه خدايا من از همه دنيا گذشتم تا اين مطالب را گفتم.
آقاي مكارم، من واقعاً از شخص شما چنين انتظاري نداشتم.
ما در اينجا تا به حال سعيمان بر اين بوده كه مطالبي كه گفتني است گفته شود.
من به عنوان مسئول جلسه حتي گاهي متهم ميشوم كه براي حفظ جلسه تند عمل ميكنم.
ملت عزيز ما بداند كه من نميخواهم تند عمل كنم، من ميخواهم نظم جلسه را حفظ كنم گمان نميكنم در جو جلسه ما چنين تنگنائي كه شما فرموديد احساس شود كه حضرتعالي بخواهيد با يك خطا به لابه مانند مطالب و نظرات خودتان را بيان بفرمائيد.
از اين گذشته خود جنابعالي و همه دوستان توجه داريد كه ما تقريبا سه روز از داشتن جلسه علني و رسمي محروم مانديم براي اينكه صبح و عصر در جلسه سمينار گونه خود اين مطالب را بيان كنيم، و باز توجه داريد آقاي مكارم كه مطالبي را كه اينجا فرموديد تقريبا همه را در آن جلسه هم بيان فرموديد و اگر پاسخي به حرفهاي شما داده شد با همان رسم سنتي بود كه در بحثهاي هميشگي ما هست بيش از آن چيز ديگري نبود.
بنابراين آنچه من به عنوان مسئول جلسه از دوستان عزيز خواهش ميكنم اين است كه دوستان بعدي كه براي صحبت تشريف ميآورند ديگر حماسه آن طرفي نسرايند اين حماسه سرائيده شد، اجازه بدهند سرجايش بماند.
موسوي اردبيلي ـ من كه ميخواستم صحبت كنم شما دو سه بار به من تذكر داديد و حتي نگذاشتيد حرفم را بزنم ولي جناب مكارم كه صحبت ميكرد و بيش از حد معمول هم صحبت كرد حتي يك تذكر هم به ايشان نداديد، توضيح بدهيد بدانم چرا؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ توضيح من اين است كه جنابعالي وقتي خواستيد صحبت كنيد ديگر چنين مقدماتي نچيديد كه اگر من يك جمله بگويم همه اعتراض ميكنند و ملت فكر ميكند در اين جلسه خفقان است.
به نظر بنده جناب موسوي، يكي از انواع خفقان هم «خفقان شعاري»است، خفقان حماسهاي است به هر حال تا به حال سي و دو نفر براي صحبت اسم نوشتهاند كه فقط سه نفر صحبت كردهاند من از دوستان ديگر كه براي صحبت تشريف ميآورند خواهش ميكنم...
(دكتر آيت ـ من تذكر آئيننامهاي دارم.)
تذكر آئيننامهاي آقاي آيت هم اين است كه.... (دكتر آيت ـ من خودم ميخواهم عرض كنم.)
تذكرتان را بفرمائيد جناب آيت.
دكتر آيت ـ من صريحاً در اينجا عرض ميكنم، ما نبايد تابع شعار خفقاني كه آقاي دكتر بهشتي ميگويند، بشويم.
من كه به عنوان موافق آمدم صحبت كردم چند بار جلوي صحبتم را گرفتند و تذكر دادند.
البته آقاي دكتر بهشتي هيچگونه نيت بدي ندارند و ميخواهند جلسه خوب اداره شود و موافق و مخالف بتواند حرفش را بزند، اما اين هم كه ما باج بدهيم تحت عنوان اين كه آزادي نيست و خفقان است، اين هم درست نيست.
آقاي مكارم هفت و نيم دقيقه فرصت داشتند من هم همينطور هفت و نيم دقيقه ميتوانستم صحبت كنم كه من از تمام هفت و نيم دقيقه هم استفاده نكردم ولي ايشان دو سه برابر اين مدت صحبت فرمودند و مراحل ديگري هم هست كه الان جايش نيست در اينجا عرض كنم.
يك داستان معروفي است كه ميگويند دو نفر داشتند با هم صحبت ميكردند و يك نفر از اول تا آخر مرتب حرف ميزند.
رسيدند لب جوي آبي، كسي كه حرف ميزند رفت آب بنوشد و اين رفيق دومي كه تا به حال ساكت بود آمد يك قدري حرف بزند كه رفيقش شروع كرد به تكان دادن پايش، كه يعني حالا هم تو حرف نزن.
حال مسأله من و آقاي مكارم هم همينطور است چند روز قبل كه من اينجا صحبت ميكردم يادداشت فرستادند كه رعايت نوبت بشود ولي حالا ديديم كه چطور خودشان رعايت همه چيز را كردند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اعوذ بالله من الشيطان الرجيم.

بسم الله الرحمن الرحيم
.
من اول از آقاياني كه در اين مجلس حضور دارند خواهش ميكنم به رخ يكديگر نكشيد كه در غرب چگونه رفتار ميكنند و در دنيا چه خبر است و اگر ما مثلا اين طور رفتار بكنيم آنها به ما ميخندند.
ما خودمان بشر هستيم و عقل و هوش داريم ملت ايران شعور دارد، هوش دارد و هوشيار است.
ملت ايران جمهوري اسلامي را اختيار كرد و به آن رأي داده است، حالا ميخواهد دنيا اين را بپسندد و ميخواهد دنيا نپسندد.
ما در معنويات، دنياي غرب را خيلي از خودمان عقبتر ميدانيم.
حالا آنها توپ و تانك و تفنگ دارند، داشته باشند، مربوط به خودشان هست اگر ما بخواهيم حرفهائي كه در دنيا ميزنند ببينيم چگونه است كه محمدرضا شاهي بود و قدرت هم داشت و دنيا هم از او حمايت ميكرد جاويد شاه هم برايش ميگفتند، پس چه اصراري بود كه ما بيائيم انقلاب كنيم؟ ما بايد حالا انقلاب كردهايم ببينيم حق و حقيقت كدام است؟ مردم به جمهوري اسلامي رأي دادند و ما حالا ميخواهيم قانون اساسي خود را طبق حكومت اسلامي تنظيم كنيم.
معناي حكومت اسلامي اين است كه بايد دستورات اسلام اجرا شود دستورات اسلام هم بايد زير نظر كارشناس اسلامي باشد و ما هم نگفتهايم كه هر آخوندي كارشناس اسلام است.
ملاك، عبا و عمامه نيست و ملاك هر آخوندي هم نيست، بلكه متخصص اسلام به نظر ما كسي است كه يك نفري باشد كه عالم در فقه اسلام و مدير و مدبر و شجاع و با تقوا و عادل است.
آيا چنين شخصي با اين خصوصياتي كه ذكر كردهايم به اندازه يك آدم از اروپا برگشتهاي كه شما ميخواهيد او را رئيس جمهور بكنيد، چيزي نميفهمد؟ و يا اگر ما اين آدم فقيه، مدبر و مدير و شجاع و با تقوي و عادل را ميگوئيم فرمانده كل قوا باشد، يعني برود در سربازخانه و به سربازان پيش رو و پس رو بگويد، كه ميگوئيم نميتواند؟ اگر چنين فقيهي با چنين خصوصياتي اختيار و زمام امور كشور و فرماندهي عالي كل قوا را در دست بگيرد بهتر است، يا آدمي كه از امور اسلام آگاهي ندارد؟ جناب آقاي مكارم فرمودند كه ما رئيس جمهور را يك نفر فقيه معين كنيم، ولي ما وقتي ميخواستيم شرايط رئيس جمهور را معين كنيم عدهاي گفتند شرايط او غير از ايراني الاصل بودن و مسلمان بودن چيز ديگري نبايد باشد، و ما جرأت نكرديم بگوئيم رئيس جمهور بايد فقيه باشد ما در اينجا اصرار كردهايم كه لااقل رئيس جمهور از طرف يك فقيه كانديد شود يعني ما گفتهايم كساني كه ميخواهند كانديد رئيس جمهوري بشوند از طرف فقيه تأييد شوند.
مثلاً بگويد كه من اين ده نفر يا بيست نفر را به عنوان كانديداي رياست جمهوري تأييد ميكنم و البته بعد مردم ميروند و رأي ميدهند و هر كس رأي بيشتر آورد او انتخاب ميشود.
يعني در حقيقت مردم او را انتخاب كردهاند، ولي به هر حال عدهاي حاضر نشدند كه از وظايف فقيه اين مطلب هم باشد بنابراين در شرايط رئيس جمهور نه فقاهت را ذكر كردهايد و نه تأييد فقيه را.
يك آدمي كه ميگويد من مسلمانم كافي است كه رئيس جمهور شود.
محمدرضا هم ميگفت من مسلمانم و هر سال به كمرش بزند به زيارت امام رضا(ع) ميرفت و آن وقت يك چنين آدمي فرمانده كل قوا باشد به مملكت ضرر نميزند اما يك مجتهد مدبر و شجاع عادل با تقوا و با آن شرايطي كه ما ذكر كردهايم، را فرمانده كل قوا بكنيم، ايراد پيدا ميكند؟ البته معني فرمانده كل قوا هم اين نيست كه خودش تمام كارها را انجام بدهد بلكه ممكن است به رئيسجمهوري كه اعتماد دارد بگويد در اين مدت اين اختيارات به عهده شما باشد و البته اگر ديد دارد پايش را كج ميگذارد ديگري را به جايش انتخاب ميكند و اين اختيارات را به او ميدهد.
بعضي از ما فكر ميكنيم فرمانده كل قوا يك آدم فقيهي است كه در قم نشسته و او را در سربازخانه ميآورند و ميگويند براي سربازان پس رو و پيشرو كن و اين، با مقام والاي فقاهت او مناسب نيست.
البته مقصود ما اين نيست ما ميگوئيم در حكومت اسلامي بايد قواي مملكت را اختيار كسي باشد كه آشنا به مسائل ديني و اسلامي و دلسوز ملت است، و او كارها را به مباشرت انجام نميدهد بلكه به تنفيذ انجام ميدهد ولي متأسفانه شما در شرايط رئيس جمهور شرط فقاهت را نگذاشتهايد و حتي نگفتهايد كه لااقل يك نفر فقيه او را تأييد كند آن وقت ما بيائيم آدم مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد ميترسد، و جرأت نميكند قدرت و زمان مملكت را به دست كسي كه فقاهت ندارد و به علوم اسلام آشنا نيست بدهد.
عرض ديگري ندارم.
موسوي اردبيلي ـ شما فقيه را اضافه كنيد و فرمانده كل قوا را اگر به آن وضع برداريد در حقيقت همان پيشنهاد من ميشود.
(مكارم ـ ما موافقيم.)
نايب رئيس (بهشتي) ـ جناب موسوي شما به من فرموديد چرا تذكر ميدهم ولي وقتي خودتان بدون نوبت صحبت ميفرمائيد يكي هم در جواب شما يك جمله ميگويد و دوست ديگري جمله ديگر و آقاي فاتحي و حجتي هم دو جمله ديگر و همينطور بحث ادامه پيدا ميكند.
الان يك بحث در اين جلسه مطرح شده و ادامه پيدا كرده است.
شرط اصلي در حال حاضر اينست كه رعايت نظم و آئين نامه بشود.
تا به حال دو نفر موافق دو نفر مخالف صحبت كردهاند اين حداكثر آن چيزي است كه در آئين نامه پيشبيني شده است.
حالا اگر ميخواهيد باز هم موافق و مخالف صحبت كنند شرط اصلي آن است كه رعايت آئيننامه بشود والبته حداكثر يك نفر موافق و يك نفر مخالف ديگر صحبت كند.
تهراني ـ من نوبت گرفتهام كه صحبت كنم و از مطالب آقاي مكارم هم يادداشت برداشتهام اگر نوبت من شد اجازه بفرمائيد صحبت كنم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اجازه بدهيد ببينم نوبت چه كسي است.
آقاي موسوي تبريزي شما سؤالي داريد؟ (موسوي تبريزي ـ من موافقم).
آقاي قرشي بفرمائيد.
قرشي ـ من پيشنهاد ميكنم اين «بند» مجدداً به كميسيون برگردد و روي آن بحث و صحبت شود و پس از رفع ابهامات مجدداً به جلسه علني بيايد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي يزدي جنابعالي؟ (يزدي ـ من موافق هستم و حاضرم بيايم توضيحات لازم را عرض كنم.)
آقاي هاشمي نژاد؟ (هاشمينژاد من موافق هستم و به آقاي يزدي وكالت ميدهم صحبت بفرمايند.)
آقاي سبحاني؟ (سبحاني ـ من در بندهاي ديگر عرايضي دارم كه به موقع عرض ميكنم.)
هاشمينژاد ـ اگر آقاي تهراني به عنوان موافق صحبت ميكنند بايد تمام مطالبي كه تا به حال از طرف مخالفين گفته شده است جواب بدهند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي جوادي شما موافقيد يا مخالف؟ (جوادي ـ من تذكري دارم...)
آقاي خامنهاي؟ (خامنهاي ـ من موافقم.)
آقاي تهراني، شما مطلب اضافي داريد؟ تهراني ـ من تمام مطالبي را كه آقاي مكارم فرمودند اينجا يادداشت كردم و حاضر به عنوان موافق بيايم و يك و يك آنها را جواب بدهم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي طباطبائي تشريف ندارند آقاي حجتي شما؟ حجتي كرماني ـ من يك پيشنهادي دارم و بعد هم اگر نوبتم رسيدم به عنوان مخالف صحبت ميكنم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي قائمي شما سوالي داريد؟ (قائمي ـ من در پاراگرافهاي بعدي حرف دارم.)
(فاتحي ـ من يك سوال و يك تذكر دارم.)
بسيار خوب، آقاي كياوش شما؟ (كياوش ـ من به عنوان موافق صحبت ميكنم.)
آقاي دكتر غفوري شماموافقيد يا مخالف؟ گلزاده غفوري ـ من يك نگراني داشتم، گفتم نوبتم را ميدهم به آن موافقي كه به عنوان معرفي نظام اسلامي براي بعد از زمان حاضر، يعني بعد از زمان امام خميني بتواند معرف نظام اسلامي باشد اگر چنين شخصي در بين دوستان باشد من حقم را به او ميدهم تا صحبت كند.
(مقدم مراغهاي ـ آقا خودتان بفرمائيد صحبت كنيد.)
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي فوزي؟ (فوزي ـ من موافق مشروط هستم.)
آقاي دكتر شيباني؟ (دكتر شيباني ـ من مخالفم.)
بسيار خوب، آقاي بنيصدر شما موافقيد يا مخالف؟ (بني صدر ـ من مخالف مشروط هستم.)
آقاي رباني شيرازي شما موافقيد؟ (رحماني و طاهري گرگاني ـ بلي، ما موافقيم.)
آقاي دكتر روحاني شما؟ (دكتر روحاني ـ من موافق مشروط هستم.)
آقاي كرمي شما كه موافقيد؟ (كرمي ـ موافق آقا، موافق.)
آقاي رباني املشي؟ (رباني املشي ـ من موافقم ولي يك پيشنهادي دارم كه شايد به عنوان مخالف مشروط بيايم صحبت كنم.)
آقاي فارسي؟ (فارسي - من موافق بدون قيد شرط هستم.)
(پرورش ـ من هم موافقم.)
(اشراقي ـ من چند تذكري نسبت به فرمايش آقاي مكارم داشتم.)
آقاي مرادزهي؟ (مرادزهي ـ من مخالفم.)
(حيدري ـ من هم موافقم.)
نايب رئيس (بهشتي) ـ اينكه من از خود آقايان پرسيدم ميخواستم ببينم كه مسأله موافق و مخالف مطرح است يا اينكه سؤال و تذكري هم دارند.
اينطور كه معلوم ميشود اكثر دوستان ميخواهند به عنوان مخالف و يا موافق صحبت كنند.
الان نوبت آقاي حجتي كرماني است كه به عنوان مخالف تشريف بياورند صحبت كنند از كسي كه به عنوان موافق بعد از آقاي حجتي صحبت ميكنند خواهش ميكنم مطالب آقاي حجتي را هم يادداشت كنند و جواب بگويند.
موسوي تبريزي ـ من نوبتم را به آقاي يزدي ميدهم.
هاشمينژاد ـ من هم همينطور.
رشيديان ـ من نوبتم را به آقاي فارسي ميدهم و اگر نكتهاي را ايشان فروگذار كرد من خودم هستم.
(خنده نمايندگان) تهراني ـ من تا به حال مطالب مخالفين را يادداشت كردهام و حاضرم به عنوان موافق توضيح بدهم.
يزدي ـ فرقي نميكند، من هم ميتوانم نوبتم را به آقاي تهراني بدهم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ پس آقاي تهراني، شما به مطالب آقاي حجتي هم توجه كنيد و به حرفهاي ايشان بعداً كه تشريف ميآوريد جواب بدهيد.
آقاي حجتي بفرمائيد.
حجتي كرماني ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
اللهم انك تعلم انه لم يكن الذي كان منامناقسة في سلطان ولاالتماس شيئي من فضول الحطام ولكن لنرد المعالم من دينك و نظم الاصلاح في بلادك.
(كرمي ـ به گريه و زاري احتياج نيست، مقدمات را حذف كنيد.)
خواهش ميكنم جناب آقاي كرمي و سايرين ميان حرف زدن من چيزي اظهار ننمايند چون من اعصابم خراب است.
(يزدي ـ مقدمات سخن را حذف كنيد.)
من از جناب آقاي رئيس خواهش ميكنم اجازه ندهند برادران با سخنان بين الاثنين رشته كلام از دست من خارج شود.
(كياوش ـ مدت صحبت ايشان محدود باشد ولي هر چه دلشان ميخواهد بگويند.)
تقاضا ميكنم هر كس با سخنان من موافق نيست و نميتواند شنيدنش را تحمل كند از جلسه بيرون برود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي حجتي لطفاً رعايت بعضي از مسائل را بفرمائيد.
خزعلي ـ ايشان عصباني هستند اجازه بدهيد ده دقيقه صحبت بكنند.
حجتي كرماني ـ اجراي آئيننامه با رئيس جلسه است.
با ايجاد تشنج در جلسه عملا خفقان بوجود ميآيد بعد مدام ميگوئيد كدام خفقان؟ (كياوش ـ من از اول تا حالا فقط دو تا هفت دقيقه صحبت كردهام ولي شماها ديگر مجال به من ندادهايد...)
بفرمائيد آقا، بفرمائيد آقا بنشينيد بگذاريد مطلبم را عرض كنم، شما از مقدسترين اصل اسلامي داريد به بدترين نوع دفاع ميكنيد و مردم را عليه خودتان تحريك ميكنيد و مملكت را به انفجار ميكشانيد.
(يك نفر از نمايندگان ـ آقا اين كارتحريك مردم است...)
در مقام نمايندگي مردم در اين مجلس هيچ فرقي بين من و شما نيست.
(كرمي ـ چرا وارد اصل مطلب نميشويد؟) نايب رئيس (بهشتي) ـ اين گونه تذكرات را به عهده رئيس جلسه بگذاريد و اگر در بعضي موارد لازمست اغماضي بشود، ميشود و گمان ميكنم نتيجهگري خيلي بهتر باشد.
بنابراين آقايان تحمل بيشتر داشته باشند تا نتيجهگيري بهتر بكنيم، آقاي حجتي بفرمائيد.
(مقدم مراغهاي ـ ايشان الان در حالت عادي نيستند چند دقيقه تنفس بدهيد چون خود من هم در موارد مشابه اين وضعيت ديگر قادر به ادامه صحبت نيستم...)
آقاي مراغهاي، ما وقتي جلسه را آرام ميكنيم تازه شما از سر ميگيريد.
حجتي كرماني ـ تقاضا ميكنم صلواتي ختم بفرمائيد (حضار صلوات فرستادند) معمولا صلواتي كه طلبهها ميفرستند آهسته است تكبر نكنيد و بلندتر صلوات ختم كنيد (حضار با صداي بلندتر صلوات فرستادند) اميدواريم كه خداوند قلبهاي همه ما را نسبت به هم مهربانتر كند و اختلاف نظر باعث نشود كه ما خيال كنيم غرض و مرضي در كار است يا خداي نكرده به قول آقاي حسيني كه به من ميگفت، فكر كنيم سخني براي طلب و جاهت است، اينها چيزهاي زائل شدني و رفتني است و ديدهايم كه هيچ ارزشي ندارد و اميدواريم اصل مطلب و آن سوز دل ما مورد نظر قرار بگيرد اين مسأله مهم است.
ما آدمي نيستيم كه تازه وارد باشيم و ان شاء الله روشن هم شده است كه براي اسلام دلمان سوخته است و كار كردهايم منتها ممكن است در كمان از اسلام تا حدي باشد كه درك شما از آن بيشتر است، بنابراين اگر صحبت امروز من قدري طول ميكشد به خاطر اين است كه ما داريم خطرناكترين تصميم را در تاريخ اين مملكت ميگيريم اين ميتواند خطرناكترين و بدترين تصميم يا بهترين و مهمترين تصميم باشد ولي هر چه باشد همان طوري كه عرض كردم در عمل بدترين نوع دفاع را از اين تصميم جلسه ما كرده است همين كاري كه ما تا به حال كردهايم اثر خيلي بدي داشته است.
ما اين قدر حوصله نداشتهايم كه مسأله را خارج از هرگونه احساسات و عواطف و حب و بغض مطالعه كنيم، غبطه امت در چيست؟ سوال ما اين است، مصلحت امت در چيست؟ اين يك مسأله جامعهشناسي غير از اينجا نشستن و بحث كردن است اين بحثهاي ماهمهاش بحثهاي ذهني است ما بايد در جامعه برويم و ببينيم مصلحت جامعهمان بيني و بين الله چيست و ولايت فقيه را ما از نظر اجرائي به چه شكل بهتري ميتوانيم اجرا كنيم كه مزاج جامعه ما پذيراي آن باشد و هضمش كند.
يك بچهاي كه مقداري ضعيف باشد و تازه از شير گرفته شده است اگر مادرش تحمل مزاج او را نشناسد فكر ميكند بايد فوراً او را تقويت كند و مدام به او غذاهاي نيرومند كننده و سنگين و مقوي ميخوراند كه بيش از حد تحمل بچه است و او را به خيال خيرخواهي اصلا تلف ميكند.
ولايت فقيه را اگر ما به يك شكلي اجرا كنيم كه مزاج جامعه بپذيرد و عكسالعمل نشان ندهد و رحمت خدا و فيض الهي و ارمغان انقلاب بداند و پاداش خون شهداي خود بداند، ما در اين مسأله موفق هستيم ولي طلايهها طليعههاي يك عكس العمل منفي در جامعه ما پايدار گشته است كه باز هم مربوط به مسأله جامعهشناسي ميشود.
هواشناسها وقتي ابري را در آسمان ميبينند ميتوانند پيشبيني كنند كه آن بيثمر رد ميشود يا رگباري و سيلي به دنبال خواهد آمد، البته حيوانات هم اين تشخيص را دارند، بنابراين يك جامعهشناس هم اگر يك عكس العمل منفي را در جامعه مشاهده كرد ميتواند حدس بزند با تلفيق آن با ساير نارضائيها و تشديد شدنش به وسيله عوامل ضد انقلاب چه نتايجي ببار خواهد آورد.
الان شكافهائي كه در جامعه ما يا به دست عوامل ضد انقلاب چه نتايجي ببار خواهد آورد.
الان شكافهائي كه در جامعه ما يا به دست عوامل ضلا انقلاب يا بر اثر ندانم كاريهاي خود ما بوجود آمده اگر هر چه بتوانيم آن شكاف را به هم بچسبانيم جامعه ما دوام بيشتري پيدا ميكند و هر چه (خواه قانون اساسي يا كميتهها يا سايرين عوامل) اين شكاف را عميقتر كند انفجار نزديكتر ميشود.
همينطور گروهها دارند از هم جدا ميشوند و همهاش بر اثر تبليغات ضد روحانيت است، يك عده آدم ضد دين و ضد مملكت ولي با استعداد به اين آتش دامن ميزنند همانطور كه برادرمان بنيصدر در مقالهاي نوشته بود ما اگر يك پيشبيني جامعهشناسانه بر اثر شناخت جامعه داشته باشيم در مقابل شايعات «ديكتاتوري آخوندي» و «استبداد روحانيت» كه در همه جاي مملكت شايع كردهاند حقيقت را به صورت ديگري به مردم نشان خواهيم داد.
ما دورة رضاخان را يادمان نرفته است كه چطور مردم را بر عليه روحانيت تحريك كرده بودند شما وقتي بر عليه اصول شش گانه منفور و لعنتي شاه كه بعداً هجده، نوزده تا شد، قيام كرديد مردم با شما نبودند، در زمان رضاخان بر اثر تبليغات ضد روحانيت كسي شما را سوار ماشين نميكرد، چون مردم تصور بدي از شما داشتند.
اين از لحاظ جامعهشناسي در خور تأمل است والان هم بايد كاري كرد كه اين تصورات غلط از بين برود نگوئيد آيت الله المنتظري يا آقاي بهشتي كه قصد استبداد ندارند و به تصورات غلط از بين برود نگوئيد ايت الله منتظري يا آقاي بهشتي كه قصد استبداد ندارند و به تصورات غلط از بين برود نگوئيد آيت الله منتظري يا آقاي بهشتي كه قصد استبداد ندارند و به تصورات مردم چون حقيقت ندارد پس نبايد به آن اعتنايي كرد شماكه واقعيت را ميبينيد اين تصورات مردم چون حقيقت ندارد پس نبايد به آن اعتنايي كرد شما كه واقعيت را ميبينيد اين تصورات را از مردم زائل كنيد وضع رواني جامعه را در نظر بگيريد، آن جامعهشناسان نامرد زمان پهلويها اوضاع رواني جامعه را خراب كرده بودند حالا اصلاحش قدري زحمت دارد از طرفي وضع زندگي مردم هم الان چندان سامان نيافته است بنياد مستضعفين هم نتوانسته است كاري صورت دهد كارهاي دولت هم محسوس نيست فردا خيل بي مسكنها، خيل بيكارها، خيل گرسنهها، خيل ناراضيها به اين تحصيلكردههاي ناراضي ملحق ميشوند و قشر عظيمي را تشكيل ميدهند.
ما با نوشتن اين قانون اساسي بعضي تحصيلكردهها را ناراضي ميكنيم و مردم عادي هم كه چندان از آن سر در نميآورند و شايد برايشان تفاوتي نداشته باشد ولي همين روشنفكرها از زمينة نارضائيها استفاده ميكنند مثل حزب توده كه يك وقت عده زيادي را دور خود جمع كرده بود.
ما بايد بفهميم غبطه امت، مصلحت امت در چيست آيا ولايت فقيه را كه در اين اصل ميخواهيم پياده كنيم اين تنها شكل آنست يا به اشكال ديگري كه ميتواند اين اصل پياده شود با رعايت اصول جامعهشناسي و روانشناسي اجتماعي به طوري كه ملت ما اصل ولايت فقيه را همانگونه كه هست به عنوان يك رحمت الهي، به عنوان پاسدار اسلام، به عنوان كنترل اسلام كه به دست دشمن نابود نشود بپذيريد.
به خدا قسم كه من ميدانم كه اكثريت شما دلتان براي اسلام ميسوزد كه ميخواهيد اين كار را بكنيد اما مثل آن مادري كه به خاطر تقويت بچهاش او را تلف كرد نكنيد، تحمل را در نظر بگيريد، يك مهندس ورزيده كه عاليترين نقشه ساختمان را ميكشد بايد جنس زمين و تحمل آن را هم در نظر بگيريد آنچه كه امروز گفته شد اين مسأله هست كه فكر ميكنم آقاي دكتر آيت يا بنيصدر گفتند كه محور شوراي رهبري بر دو چيز است يكي اينكه از اصول اسلامي منحرف نشود و ديگر اينكه ثبات هم داشته باشد...
دكتر آيت ـ صحبت ايشان از هفت دقيقه و نيم متجاوز شد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بعد آقاي تهراني هم به اندازه ايشان صحبت خواهند كرد.
حجتي كرماني ـ عرض كنم كه ما وقتي پيشنهاد كرديم «جمهوري اسلامي» براي اكثريت مردم مفهوم روشني بود و عدهاي كه ميگفتند ما از آن چيزي نميدانيم به آن رأي نداند، به هر حال در جمهوري اسلامي آنطور كه براي مردم شناخته شده است رئيس جمهور منتخب مردم است و او سكان اين كشتي ميباشد.
بهترين راه اين است كه شرط رئيس جمهور شدن را فقاهت قرار بدهيم و براي اينكه تعدد قدرت نشودو مساله براي مردم كاملا روشن گردد امام رياست جمهوري را بپذيرند خود من موافق اين مطلب هستم و از دو ماه پيش آن را عنوان كردهام و يا اينكه رئيس جمهور از مراجع مسلم وقت اجازه داشته باشد شوراي نگهبان هم داريم بين مراجع هم اختلاف بوجود نميآيد.
شما اين شوراي رهبري را براي سعي در اتحاد بوجود آوردهايد ولي بعد از امام همين مساله بين قدرت ديني كه به نام شوراي رهبري وجود دارد با مراجع آزاد، آنها نقش گذشته ما را در برابر دولت ايفا خواهند كرد همانطوري كه مادر مقابل نظام شاهنشاهي كرديم يعني آن مراجع آزادي كه در شوراي رهبري نيستند دائماً با اين شوراي رهبري (قدرت متمركز) در حال اختلافند حالا يا بر اثر اجتهاد خودشان يا بعضي مسائلي كه دراجتماع پيش ميآيد يا وسايس نفساني يا سعادتهائي كه انجام ميگيرد چون جامعه بيآسيب نيست، بنابراين اگر ما اين كار را كرديم گفتيم ما شوراي نگهبان هم داريم رئيس جمهوري هم با اختياراتي كه بعدش ميرسد آنجا مينويسيم اين رئيس جمهور بايد مورد تصويب و تأييد مراجع مسلم وقت قرار بگيرد وقتي كه اين طور شد متهم به استبداد ديني نميشويد و مسأله ولايت فقيه هم در همين است و غبطه امت در همين است و ان شاء الله راه حلي پيدا بشود و پيشنهادي هم دارم كه اين است: «تصويب اين قانون موكول به بعد از رفتن نزد ايشان بشود و تكليف اين قانون روشن بشود» عجله در اين كار صحيح نيست.
با عرض معذرت سروران خودم و كساني كه به اسلام عشق ميورزند و ميخواهند به اسلام خدمت بكنند.
خيلي متشكرم.
والسلام عليكم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ من از دوستان متشكرم كه فرصت داند برادرمان آقاي حجتي صحبتشان را بكنند و اميدوارم هم آقاي حجتي هم ملتمان، يك تعرض اوليه را به عنوان اين كه «پس اين چه آزادي است؟»يك مرتبه شستشو دهند آزادي تلقي نفرمايند.
آقاي موسوي تبريزي بفرمائيد.
موسوي تبريزي ـ من گفتم اگر آقاي يزدي صحبت نكنند من در نوبت خود باقي هستم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي يزدي هم نوبتشان را به آقاي تهراني دادند.
رباني املشي ـ جنابعالي ناگزير شديد كه ناديده بگيريد وقت سخنراني آقاي حجتي را كه بيش از مدت مقرر در آئين نامه شد، چرا ناگزير شديد؟ براي اينكه بعضي از آقايان ميآيند در ابتداي صحبتشان يك جوي ايجاد ميكنند كه مدير جلسه ناگزير است اجازه بدهد كه آقا تا هر وقت و در هر موردي بخواهد سخنراني بكند اين سهلترين سانسوري است كه در اينجا بوجود ميآيد در عين حال ديگران متهم ميشوند به سانسور.
من با اينكه رفيق آقاي حجتي هستم ولي اين عمل ايشان و عذر ايشان را به هيچ وجه نميپذيرم.
براي اينكه تمام ما متهم شديم به سانسور.
آقاي حجتي در ابتدا كاري ميكنند كه آقاي بهشتي جرأت نداشته باشند كه بگويند ده دقيقه، پانزده دقيقه، بيست دقيقه صحبت كن، يعني چه؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم.
خزعلي ـ مقداري از ناراحتيهاي آقاي حجتي مال ده سال در زندان بودن ايشان است اينكه گفتند طلبهها آهسته صلوات ميفرستند چون آنها در حضور مراجع حجمي دارند و بيش از حجمشان نميتوانند بگويند اين است كه اين را جور ديگر تعبير فرمودند و خوب شد كه ايشان هر چه در دل داشتند گفتند تا ملت خيال نكند حرف تازهاي است و ما جلو گفتن آن را ميخواهيم بگيريم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي تهراني بفرمائيد.
تهراني ـ بنده چون از اول گفتار آقاي مكارم و بعد آقاي حجتي را درست يادداشت كرده بودم و بعضي از دوستان هم وقتشان را كه جلوتر از من نوبت گرفته بودند، به من مرحمت فرمودند اين وظيفه به عهده من گذاشته شد و اميدوارم بتوانم از عهدهاش برآيم يعني و حق واقع بررسي شود، الحقيقت بنت البحث دختر زيبائي است كه از بحث به دست ميآيد.
اميدوارم ان شاء الله ما هم ولله علي العظيم بدون اينكه هيچ تعصبي در كار باشد و بخواهيم طرفي را بگيريم، تنها ميخواهيم بررسي كنيم آيا گفتار اين دو بزرگوار درست است؟ مورد اشكال است؟ چند درصدي از درستي دارد؟ آيا از نادرستي درصدي دارد؟ قهراً ما ميخواهيم بحث بكنيم، آقاي مكارم ما كاري به مقدمه فرمايششان كه كم لطفي كردند نداريم و جواب هم به آن نميدهيم و يكي از كم لطفيهاشان اين بود كه گفتند همه آقايان در گوشه و كنار مملكت قدرت دارند و مثلا ما را تهديد ميكنند، اين جور نيست.
(مكارم شيرازي ـ عبارتي كه من از روي اين نوشته خواندم اينطور نبود...)
بحث قدرت نيست، بنده عين عبارتتان را اينجا نوشتهام ميخواهيد بخوانم «هر يك از آقايان در گوشه و كنار اين مملكت داراي نفوذند ممكن است براي من محظوري ايجاد كنند» بله، اين كم لطفي بود كه شما فرموديد، اين مطلبي نيست، ما هم از آن ميگذريم.
بنده گفتار ايشان را در دو قسمت خلاصه ميكنم قسمت اول اين بود كه فرمودند من با ولايت فقيه موافقم و مخالفي با آن ندارم ولي از ولايت فقيه ما دو چيز را توقع داريم بايد به وجهي آن را بررسي و تنظيم بكنيم كه ولايت فقيه حفظ بشود و به محظور هم در آينده مبتلا نشويم، محظوراتي كه بعد ذكر ميفرمايند پنج محظور است بعد بررسي ميكنيم ايشان اين دو جهتي كه براي ولايت فقيه ذكر كردند يكي از آن اين است كه يك وقت قوة مقننه و قوة مجريه ما خلاصه نظام مملكت ما به خلاف اسلام نرود و يا ضد اسلام نباشد اين را شوراي نگهبان تأمين ميكند چون شوراي نگهبان براي اين است كه قوانين بر خلاف اسلام وضع نشود و مطلب ديگر رئيس جمهوري كه در رأس تمام قوا قرار گرفته از قبل فقيه، رئيس جمهوريش امضاء بشود كه كارهايش نفوذ داشته باشد كان خود فقيه است و تمام تصرفاتش همان ولايت فقيه است و همان تصرفات فقيه است، ايشان اين را فرمودند ولايت فقيه بايد حافظ اين دو جهت باشد و ما با اينكه ميتوانيم امضاء كردن رئيس جمهور را در اختيار فقيه بگذاري ميتوانيم جهت دوم را حفظ كنيم كه تصرفات، حكومت اسلامي باشد جهت اول هم كه ضد اسلام نباشد شوراي نگهبان حفظ ميكند بعد هم اشاره به «آقا» كه «آقا» رهبر انقلاب، استثنائي بودند و در آينده معلوم نيست كه چنين فردي يا افرادي كه جاي يك فرد را بگيرد به حسب مصداِ تحقق داشته باشد تا ما كارهائي كه دست ايشان است به ايشان بسپاريم.
ببينيد در قسمت اول ما ميخواهيم ضد اسلام نباشد ميخواهيم تصرفات هم طبق امامت در اسلام باشد كه برگردد به اطاعت خدا، ولي بايد احتياطات لازم را هم انجام بدهيم بايد حتي احتمالات ضعيف را كه در آينده ممكن است محظوراتي در قانون اساسي پيش بيايد با قيود و شرايط بيشتر حتي المقدور جلوگيري كنيم و يك محكم كاري بيشتري در نظر بگيريم كه ان شاء الله محظوري هم پيش نيايد پس اين دو جهت درست است و ما هم ميخواهيم آن را حفظ بكنيم.
اگر اينكه رئيس جمهور داراي تمام اختيارات باشد و مقداري اختيار در دست فقيه نباشد، فقيه نباشد، فقيه يا شوراي رهبري، بنده مطمئنم كه در آينده نظير «آقا» پيدا نميشود درست ميگويند و قهراً شوراي رهبري انتخاب ميشوند البته ما دعا ميكنيم مانند «آقا» پيدا بشود اما اگر نشد كسي كه تمام جهات «آقا» در او نباشد قهراً شوراي رهبري ميشود، آن شوراي رهبري كه فقيه است، عادل است، جامعالشرايط است، مخالف هوي است و به اهل زمان خود شناسا است و شجاع است و آگاه است آن مقام اگر مقداري از اختيارات در دستش باشد همين كه ايشان گفتند بهتر حفظ ميشود نه ضد اسلام ميشود هم جريان امر طبق دستور خدا و طبق ولايت فقيه ميشود.
در پنج اشكالي كه ايشان كردند و يكي از آن را بررسي ميكنيم معلوم ميشود كه هيچ فرِ نميكند براي مردم كه تمام اختيارات دست يك نفر باشد، يك رئيس جمهور برگزيده بشود و تمام اختيارات اجرائي و ولايتي به او محول بشود يا يك مقدارش به او محول بشود و يك مقدارش در دست ولايت فقيه بماند اين از جهت عمل خارجي با هم ديگر احتياج نيست والا در جهت خارجي هيچ فرقي نميكند، مصالح ملت كه ما معتقديم ولايت فقيه را ميخواهند و فقط غرض ورزها نميخواهند اگر مصالح و منافع ملت تأمين شد همه گرايش پيدا ميكنند و هيچ نارضايتي هم پيدا نخواهد شد مردم بيشتر روي احتياط ميخواهند يك مقدار اختيارات دست رئيس جمهور و يك مقدار دسته ولايت فقيه باشد نه همهاش دست يك نفر، تمركز قدرت نيست كه خطري مملكت را تهديد بكند و به انحراف مبتلا بشود كه بگويد من تا آخر عمر رئيس جمهورم، چنانچه در بعضي از كشورها ميبينيم اين امر تحقق پيدا كرده است ان شاء الله كسي كه نادرست است حتي مقام وزارت هم نخواهد داد و همه كساني كه روي كار ميآيند درستكار خواهند بود اما عرض كردم پنج درصد هم احتمال بدهيم، احتياط كه بد نيست ايشان هم مسلم اين احتياط را بد نميداند و ملت شريف ايران هم از اين احتياط بيشتر راضي است.
بعد ايشان گفتند كه مردم خودشان رئيس جمهور را انتخاب ميكنند وقتي كه رئيس جمهور را انتخاب كردند قهراً از خودشان ميبينند دست خودشان ميبينند و به آنچه او ميگويد و دستور ميدهد و ميكند راضي هستند چون خودشان اتخاب كردهاند ولي ايشان ميگويند كه مقدار كمتري از اختيارات در دست ولايت فقيه باشد و مقدار بيشتري در دست رئيس جمهوري.
ما هم همين را ميگوئيم منتها ايشان فرمودند اگر مقداري دست ولايت فقيه باشد مردم ميگويند ديكتاتوري...
ولي رئيس جمهور را خودشان انتخاب كردهاند البته «مردم» را هم بعداً خواهيم گفت كدام مردم، اين اشكال به خود شما هم وارد است، هر چه كوچك، اختيارات كم هم بدهيد به ولايت فقيه، اگر ولايت فقيه از طرف مردم نباشد باز ميگويند ديكتاتوري، اين فرِ نميكند، البته ايشان ميگويند ولايت فقيه را قبول دارم ولي اختيار كمتري به او بدهيد، چه فرقي ميكند؟ خوب به اين هم ميگويند ديكتاتوري همان مردمي كه دادن فرماندهي عالي كل قوا را به رهبر، ديكتاتوري ميگويند كانديدا كردن رئيس جمهوري يا امضاء كردن حكم او را بدتر ميگويند و در صورت آنها ايراد خواهند گرفت ما هم مثل ايشان در اين اجتماع هستيم اين اقليت ناچيز هميشه ناراضي هستند.
امروز در تشييع جنازه شهداي سردشت ديديم چگونه اين مردم رهبري «آقا» را تأييد ميكردند و از او اجازه جانبازي در راه اسلام و اهداف آن را ميخواستند و همه ولايت فقيه را ميخواهند با ما هم تمام ميگيرند و ميگويند بهتري اصل قانون اساسي همين اصل مربوط به ولايت فقيه است كه يك افرادي كه عادل و دلسوز براي ملت و وابسته به خدا و پيامبر اكرم و امام زمان هستند ناظر باشند، ولايت داشته باشند نسبت به امور مردم، اين مقدار قليلي كه برادرمان اشاره كردند گاهي تحت عنوان غرب گرا و يا روشنفكر، هر چه هست ايراد ميگيرند ولي اكثريت مردم غير از اين فكر ميكنند.
علاوه بر اين مگر ولايت فقيه انتخابي نيست؟ رياست جمهوري انتخابي و رجوع به آراء عمومي است اما ولايت فقيه رجوع به آراء عمومي نيست؟ نسبت به خود رهبر اكثريت قريب به اتفاِ قبولش ندارند؟ مگر در آينده مردم افراد صاحب صلاحيت را انتخاب خواهند كرد به من پاسخ بدهيد چرا او را از خودشان ميبينند ولي اين را از خودشان نميبينند؟ بعد ايشان ميگويند براي اين كه ببينيم يك اصل درست است يا نه بايد ببينيم در خارج قابل اجرا هست يا نيست اين حرف درست است يك نظامي كه ذهني باشد براي عالم تجمع مجردات به درد بخورد درست نيست بايد اينجا اصولي تنظيم بشود كه بتوان آن را در محيط خارج از اينجا پياده كرد ولي ايشان بيان نكردند چرا مردم در خارج از اينجا آن را نميپذيرند و جهتش چيست آيا مخالف حاكميت ملي آنها است؟ اين را كه خود ملت قبول دارند، با حاكميت مليشان چه منافاتي دارد؟ ما حاكميت ملت را، شوراها را، مشورت را، همه را در اين قانون اساسي آوردهايم و تمام با هم هماهنگ است و هيچ تعارضي با هم ندارد.
همين ولايت فقيه هم مراجعه به آراء عمومي است، همين ولايت فقيه حاكميت ملت است مگر فرِ دارد؟ انتخاب نماينده مجلس و انتخاب فقيه يا شوراي رهبري با هم چه فرقي دارد؟ بعد گفتند اگر خوب پياده كنيد با مزاج ملت سازگار است و دوام پيدا ميكند والا پايان ميگيرد، اين را هم قبول داريم اما ببينيم اگر فرماندهي عالي كل قوا را به رهبر يا ولايت فقيه بدهيم اين با مزاج مردم سازگار نيست؟ و در بيرون در نميپايد؟ و اگر اين بند را حذف كنيم بقيهاش با طبع مردم جور در ميآيد؟ اين مزاج را از كجا ما بدست بياوريم؟ اگر فرماندهي عالي كل قوا به رهبر يا شوراي رهبري يا به قول ايشان به ولايت فقيه داده شود چه محظوري پيش ميآيد كه مردم ناراحت ميشوند؟ چه محظوري پيش ميآيد كه در خارج نميپايد؟ اين احتياط بيشتري است كه يك فردي كه شرايط رهبر را نداشته باشد و فرمانده كل قوا باش كودتائي نكند و خون اين همه شهيد را كه هنوز هم ريخته ميشود هدر ندهد.
اين همه مال مصرف شده، اين همه زندانها رفته شده، شكنجهها شده، عمرها تلف گرديده است با يك كودتا همهاش باطل ميشود هزار و چهارصد سال است كه ميبينيد غير از چند صباحي كه نبياكرم و حضرت اميرالمؤمنين هدايت رهبر امت بودهاند بعد كارهاي مردم به دست ظلمه افتاده است و همانطور كه گفته شد در زمان پهلويها با جان و مال و نواميس مردم چهها كه نكردند به خاطر اينكه حكومت اسلامي از مجراي خود خارج شده بود، ولايت فقيه نبود حالا كه فرصتي پيش آمده است كه ما حكومت اسلامي را در مجراي خودش قرار بدهيم و يك ديكتاتوري به اين ملت مسلط نشود ديگر چه اشكالي پيش خواهد آمد؟ اين هم «فرماندهي كل قوا» نيست «فرماندهي عالي كل قوا» است يعني از طرف خود كساني را در رأس كارهاي ارتش ميگمارد، تنها نبض ارتش در دست او است حتي ممكن است خيلي از اختيارات خود در ارتش را به دست رئيس جمهور بدهد، اما اگر ديد رئيس جمهور ميخواهد از اختيارات خود در ارتش سوء استفاده بكند چون فرماندهي عالي كل قوا در دست او است، جلو تصرف نابجاي او را ميگيرد.
پس اين كجايش مخالف طبع ملت است؟ اين مطابق خواسته ملت و هدفي است كه خونها در راه رسيدن به آن ريخته شده است، شكجهها ديده شده است ما براي به دست آوردن همين مطلب قيام كردهايم و اين مطلب كه گفتند ديگران ميآيند جلوه فقها را ميان مردم كم ميكنند و آنها را از مردم دور نگه ميدارند، ميدانيد اين وضعيت در زمان رضاي پهلوي براي چه بود؟ براي اينكه آقايان همه كنار بودند هيچ به وضع اجتماع خودشان توجه نداشتند و در آن دخالت نميكردند فقط همان نماز خودشان را ميخواندند و مقداري احكام شرعي را عمل ميكردند فقط چند نفري استثناء بودند و بقيه كاري به بقيه رويدادها نداشتند كورها، كرها، لالها بيسرپرست بودند خودتان ميدانيد زمان آقاي حاج شيخ عبدالكريم مؤسس حوزه علميه قم و زمان مرحوم آسيد ابوالحسن خيلي در امور دخالت نميكردند و از قضايا به دور بودند و به همين دليل مردم آنها را نميشناختند، ميشد آنها را معرفي كنند اينها افرادي هستند كه فقط به زندگي خودشان ميانديشند و به اوضاع شما نظر ندارند ما هستيم كه براي شما راه ميسازيم ما هستيم كه كشورتان را فرض بفرمائيد صنعتي ميكنيم، فرهنگ درست ميكنيم، دانشگاه درست ميكنيم كراراً محمدرضا شاه مخلوع در حرفهايش به اين مورد اشاره كرده بود كه چه كار كرديد؟ ما اين كارها را كرديم، اما اگر تا اندازهاي اختيارات در دست فقها باشد و امروز كه بحمدالله در مقام اين هستند كه به وظايف اسلامي و انساني خودشان عمل كنند و از اينها مردم كار ببينند، هيچكس نميتواند نسبت به روحانيت ايجاد نفرت بكند چون الان روحانيت در دل مردم جاي دارد و اگر درست هم به وظايفش عمل كند اين وضعيت تثبيت ميشود و ما براي مقام رهبري شرايط قرار داديم.
مقام رهبري نزديك مقام عصمت است، نزديك به اين است كه هيچوقت گناهي نكند، هيچوقت خطائي از او سر نزند چرا؟ براي اينكه موظف به مشورت است، موظف است كه از نظر متخصصان در كارها بهره بگيرد.
در قسمت ديگري از اين اصل كه گفتهايم اعلان جنگ و صلح، بيمقدمه كه خودش اين كار را نميكند بعد از مشورتهائي كه با متخصصان به عمل آورد و آن را ضروري دانستند توسط او يا رئيس جمهور اعلان ميشود مخصوصاً اين كه در مجلس شوراي ملي هم رسيدگي خواهد شد حضرت ابا عبدالله الحسين در خطبه تحف العقول ميفرمايد كه بدانيد هر وقت از محظور نترسيديد و به وظايفتان عمل كرديد از كشته شدن نترسيديد بدانيد امور الله ترجع عليكم وعده داده، وعده معصوم است، حق است، قابل تخلف نيست امور الله نزد عليكم به دست شما است امور خدا، از دست شما امور خدا جاري ميشود، پس اين اشكال نيست كه اگر فرماندهي عالي كل قوا را به اينها بدهيم مردم از روحانيت دور ميشوند اين يك عامل ديكتاتوري است و اگر به وظايف خود خوب عمل كند خواهيد ديد كه محبوبيتش بيشتر خواهد شد.
ديگر ايشان فرمودند يا خود فقيه بيايد رئيس جمهور بشود يا يك كسي را كه براي رئيس جمهور انتخاب كرد همه كار بكند، البته همه كار نه، فقط فرماندهي كل قوا را ايشان گفتند اين چه تنازعي است بين اينها، آيا كارها رئيس جمهور منحصر است تنها به فرماندهي كل قوا؟ با اين كار نادري است؟ (يزدي ـ اگر حضرت علي مالك را به مصر فرستادند...)
متوجه مطالبتان هستم و عين اين را اينجا نوشتهام اجازه بفرمائيد عرض ميكنم و اينجا هم مثال زدم به اينكه حضرت علي مالك اشتر را والي مصر كرده بود و فرماندهي كل قوا را هم برايش داده بود، اولا تاريخ ضبط كرده كه حضرت اميرالمؤمنين و همچنين رسول اكرم گاهي ميشد كه فردي را ميفرستادند جائي و براي همه امور بوده، هم براي فرماندهي كل قوا و هم اختيار داشته قاضي باشد و هم امام جماعت و جمعه و ولي هم باشد، گاهي هم ميشد كه براي اين چه كار چند نفر را ميفرستادند، يكي را براي استانداري يكي را براي فرماندهي، يكي را براي قضاوت ميفرستادند از آن گذشته همانطور كه يكي از رفقا اشاره كردند در نهج البلاغه آمده است كه ميگويد: من تو را ميفرستم ولي در قدرت تو شريك هستم، و شريك هستم در تصرف تو، مواظب باش من امام هستم و فوِ تو، و شريك هستم در اختيارات تو، در واقع حضرت علي خودش را جدا نكرده بود، ما هم ميخواهيم ولايت فقيه را از قوة مجريه جدا نكنيم همانطور كه اميرالمومنين خودش را جدا نكرده بود.
(رباني شيرازي ـ آقاي تهراني حضرت علي خودش فرمانده كل قوا بود و مالك اشتر فرمانده لشكر بود.)
بله ما ميگوئيم اصل فرماندهي عالي، در اين اصل فرماندهي عالي كل قوا مطرح است، و ممكن است فرماندهي كل قوا هم داشته باشيم، و عرض كردم يا بايد رئيس جمهور قرار ندهند و خودش بيايد متصدي بشود يا اينكه همه اختيارات را به او بدهد، آخر اين چه ملاحظهاي است كه ميكنيد، خود هر دو بزرگوار را قبول دارند و تنها فرماندهي كل قوا هست كه اشكال دارد، چه فرِ ميكنند نقص به خود شما هم هست وقتي رياست جمهور را انتخاب ميكند اصلا برود در خانهاش بنشيند، و ولايت فقيه را رها كند و كاري هم به عزل و نصب و امضاء نداشته باشد و هيچ چيز، فقط شش نگهبان را تعيين كند براي اينكه خلاف اسلام نباشد و بعد هم برود در خانهاش بنشيند و كاري هم نداشته باشد به خاطر اينكه رياست جمهور تعيين كرده است، رئيس جمهور كه هنوز هم اين اصل نيست كه او كانديدا بكند و اگر هم بياوريد انحصاري نيست، رئيس جمهوري كه انتخاب ميشد اگر يك مقدار قدرتش بيشتر باشد طبق مصالح مسلمين و طبق اينكه اين انقلاب حفظ بشود اين ثمرة خونهاي ريخته شده و جوري هم نباشد كه خداي نكرده يك وقتي كودتائي بشود و بر عليهاي كشور توطئهاي باشد خوب است، يا بايد رياست جمهور باشد و يا خودش بايد كنار برود.
اين قسمت را بايد حذف كنيد، آخر اين قسمت چه گناهي كرده چه محظوري اين قسمت دارد؟ رئيس كل قوا چه جنايتي كرده و چه خصيصهاي و صفتي در او هست كه اگر ما بدهيم به ولايت فقيه اينهمه محظوري كه شما ميگوئيد پيش ميآيد اما عزل و چيزهاي ديگر را پيش نميآورد؟ باز تذكر ميدهم كه شما با تمام مقدماتي كه چيديد و خواستيد كه دلسوزي بكنيد بدانيد كه خدا شاهد است كه ما هم در اين جامعه هستيم و آنطوري كه شما خيال ميكنيد نيست، اقليتهائي هم هستند كه هدفهاي نادرستي دارند بعضيهايشان تحقيقاً وابسته هستند و وابسته به اجانب هستند و منافعشان در خطر افتاده است و براي حفظ منافع خود ميخواهند اين هياهو را بپا كنند و اميد است در آينده همينها هم راضي بشوند بنده پيش بيني ميكنم كه آنها وقتي مصالح خود را مشاهده كردند با ولايت فقيه و در خارج پياده شد و ديدند كه به نفع ملت و مردم هست و همه منافعشانحفظ ميشود اقليتها هم منافعشان حفظ خواهد شد.
اينها فقط مصالح مردم را ميخواهند وقتي يك نظام اجتماعي صحيح بود و مصالح اينها حفظ شد حتي اقليتها و حتي اين نارضاها هم راضي ميشوند، ما بايد كاري كنيم و بيشتر در فكر اين باشيم كه افراد ناصالح در رأس كارها قرار نگيرند، اختيار بيشتر را بايد به رهبران امت و دلسوزان امت و كساني كه نزديك به عصمت هستند و حب دنيا ندارند بدهيم تا قوة مجريه تحت اختيار اينها باشد و از اينها حرف گوش كند و بيم داشته باشد كه اجرا كند اصولي كه شما تصويب ميكنيد بالخصوص جهات اقتصادي را و نارضائي اقتصادي را كه وجود دارد، شما كاري بكنيد كه بهتر اجرا كند اصولي كه شما تصويب ميكنيد بالخصوص جهات اقتصادي را و نارضائيهاي اقتصادي را كه وجود دارد، شما كاري بكنيد كه بهتر اجرا بشود اين قوانين، اگر منظمتر اجرا شد آنوقت مورد اتفاِ همه ميشود و نارضاها هم بر ميگردند، بنده غرضم همين بود كه مراجع گذشته مواضع خاصي داشتند و وظايف خودشان را ميدانستند و موقعيتشان را هم قبول دارم كه موقعيت خاصي بوده، اما خواستم عرض كنم كه مردم وقتي ميگفتند روحاني را سوار نكنيد در ماشين و سوار نميكردند به خاطر اين بود كه در جامعه نيامده بودند و دور از جامعه بودند ولي امروز كه در جامعه آمدهاند ان شاء الله كه به وظايفشان عمل بكنند و اين نارسائيها هم كه الان ميبينيد بعد از اينكه نظام صحيح و حكومت مستقر و حكومت ثابت اسلامي ان شاء الله پياده شد و مجلس شورا تشكيل شد و رئيس جمهور تعيين شد و دولت مورد خواست و علاقه ملت تحقيق پيدا كرد و ديدند كه اين ولايت فقيه چه نور و اشعهاي و چه انرژي به حكومتشان ميدهد و چه انرژي به قوة قضائيه و مجريه و مقننه ميدهد اگر اينها را به چشم خودشان ببينند آنوقت گرايش بيشتري پيدا ميكنند و هيچگاه نارضائي در بين آنها بوجود نميآيد، چون وقت بنده تمام شده به بحثم خاتمه ميدهم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ملت عزيز ايران، تحصيل كردههاي عزيز با ايمان و همه گروههاي سياسي و اجتماعي كه اين سخن را ميشنويد، روي سخن با همه قشرهاست با تو اي كشاورز عزيز، با تو اي كارگر عزيز، با تو اي دانشجوي عزيز، با تو اي دانشآموز عزيز، با تو اي فرهنگي عزيز، با تو اي دانشگاهي عزيز، با تو اي پيشهور عزيز، ملاحظه كرديد كه در مورد اصلي كه درباره رهبري امت و ولايت امر مطرح بود دو نظر متفاوت وجود داشت ما در حدود بيست ساعت در جلسه مشترك گروهها درباره اين دو نظر با يكديگر تبادل نظر كرديم تقريبا عموم نمايندگان شما در طول مدت اين بيست ساعت در جلسه نيز فشرده مطالب مخالف و موافق با فرصتي استثنائي كه به قول برادرانمان «برخلاف آئيننامه» به مخالف و موافق داده شد براي آگاهي شما ملت عزيز در اينجا بيان گرديد ما با رأي مخفي درباره اين اصول رأيگيري خواهيم كرد و نتيجه را هر چه باشد به اطلاع شما خواهيم رساند ولي تا اين لحظه شما ديديد كه راجع به اين مساله بسيار مهم دو نوع بينش فقهي و اسلامي وجود دارد چه در ميان معممين و چه در ميان غير معممين، بنابراين بر خلاف آنچه كه به شما وانمود كردهاند اختلاف نظر در مورد مسأله ولايت فقيه مساله مقابله معمم و غير معمم روي در روي ايستادن روحانيون و غير روحانيون هرگز نيست، مسأله مقابله دو نوع مقابله فكري بستگي به لباس نداشت بلكه بستگي داشت صرفاً به دو نوع مطالعه و برداشت و بينش، اميدوارم با همه خصوصياتي كه جلسه امروزمان داشت اين اثر فوري و نتيجه فوري را براي شما ملت داشته باشد كه ديگر اين وسوسهها و فتنهانگيزيها را نپذيريد و بدانيد كه در اين مورد هرگز مسأله در قابل مقابله معمم و غير معمم و روحاني و تحصيل كرده نبوده است و نيست نخواهد بود، ما كارمان را ادامه ميدهيم درباره مطلب رأيگيري ميكنيم نتيجه رأي را هم به اطلاع ملت ميرسانيم و پس از آنكه اصول مربوط به ولايت فقيه در قانون اساسي از هر جهت مشخص شد همانطور كه قبلا به ملتمان وعده داده بوديم ميزگردهائي اين بار پيرامون همين اصول مشخص خواهيم داشت براي روشن كردن مطلبي كه اينجا تصويب شده براي ملت، چون منظورمان از اين ميزگردها همين بود كه بدانيم كه براي ملت چه چيزي را بايد روشن كرد والا اينجا كه مسأله رأيگيري شماست كه پيش از ميزگرد عرض كردم حدود بيست ساعت بحث براي يكديگر داشتيم ولي وقتي ميخواستيم مطلب را براي ملت روشن كنيم لازم بود مشخص بشود كه چيست، روي اين اصل ترجيح داديم كه پس از مشخص شدن اصول با ملتمان سخن بگوئيم، من به سهم خودم به عنوان يك فرد از نمايندگان شما آمادگي خود را اعلام ميكنم كه پس از مشخص شدن اصول، پيرامون آنها در ميزگردها شركت كنم و با هر متفكري از هر گروهي باشد به تبادل نظر و گفتگو بنشينيم.
حجتي كرماني ـ بعد از تصويب؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ ما كه نميخواهيم به رفراندوم بگذاريم، بنده الان از شما دوستان سؤالي ميكنم ما الان عدهاي از دوستانمان را ميبيني كه درباره مطلب نوبت گرفتهاند صحبت كنند، مقدار زيادي صحبت كردهايم و نزديك به دو ساعت است كه در اين باره صحبت ميكنيم، از طرف يكي از دوستان پيشنهاد كفايت مذاكرات رسيده است كه رأيگيري پيرامون اين سه بندي كه مانده است بشود و ما اين پيشنهاد را به رأي ميگذاريم.
بني صدر ـ ذيل آن هم يك پيشنهادي نوشته شده است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بنيصدر، پيشنهادهاي زيادي در مورد تغييرات متن آمده است.
رشيديان ـ هنوز حق مطلب ادا نشده است.
هاشمينژاد ـ تعدادي از آقايان كه موافق بودند و اسم هم نوشته بودند معتقد هستند عليرغم اينكه برادرانمان همه يك زاويهاي از زاويهها يا چند زاويه را مشخص كردند در عين حال آنطوري كه بايد اين مسأله با توجه به وضع امروز مجلس روشن نشد و من جمله خود من چنين عقيدهاي دارم و جناب آقاي يزدي و آقاي رشيديان و تعدادي از دوستان و آقاي فارسي هم به عنوان موافق آن مقداري كه باقيمانده و فكر ميكنيم روشن نشده آن مقدار راهم واگذار كرديم به جناب آقاي فارسي كه به عنوان موافق و به مؤيد فرمايشاتشان صحبت بكنند تا مردم جامعه بدانند كه مسأله چيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ از نظر ميزان وقت من وقت قيد وقتي را رعايت نكردم ولي معادله وقتي را تا حالا رعايت كردهام يعني مقدار وقتي را كه برادران عزيزمان آقاي مكارم و آقاي حجتي گرفتند تقريباً مساوي بوده با مقدار وقتي كه برادر عزيزمان آقاي تهراني گرفتند، بنابراين اگر بخواهيم ادامه بدهيم نوبت اين است كه باز يك مخالف صحبت كند و بعد يك موافق.
رشيديان ـ زبان آقاي تهراني يك زبان فني و علمي بود، نه اينكه حق مطلب ادا نشد بلكه خيلي دقت نظر ميخواست كه اين مطالب فهميده بشود اما آقاياني كه به عنوان مخالف صحبت كردند شايد همه كساني كه سواد خواندن و نوشتن داشتند چون جنبه شعاري داشت فهميدند پس اجازه بفرمائيد كه با همان سبك البته با استدلال روشن براي اين ملت از زبان آقاي فارسي يا ديگران با دلايل مستدل و با زبان ساده زواياي مبهم براي اين ملت روشن بشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ در اين صورت ما بيست دقيقه وقت داريم به پايان جلسه، لازمهاش اين است كه اين بيست دقيقه را تقسيم بكنيم بين يك مخالف و يك موافق بعدي اگر آقايان ميخواهند موافق بعدي آقاي فارسي باشند در اين صورت مخالف بعدي نوبت آقاي دكتر شيباني است و بعدش آقاي بني صدر.
ميتوانيد يكي از دو مخالف را انتخاب بكنيد.
بني صدر ـ مدت زمان مخالف را ميتوانيد بين ما دو نفر تقسيم بكنيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ به هر حال مخالف فقط ده دقيقه ميتواند صحبت بكند.
آقاي دكتر شيباني بفرمائيد.
دكترشيباني ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
در مورد رهبري امام بحثي نيست اگر در قانون هم چيزي نياوريم به رهبري ايشان خدشهاي وارد نميشود، همينطور كه گاندي رهبري هند را به عهده داشت در قانون هند هيچ مادهاي براي رهبري وضع نكرده بود، ولي تمام اقداماتي كه به نفع مملكتش بود انجام داد و به نحو خوبي انقلابش را به ثمر رساند، در مورد رهبري كل قوا در اسلام مسئوليت هست اگر كسي را گفتيد رهبري كل قوا اگر خطا كرد چه جوري مجازاتش ميكنيد؟ ولي امر است و هيچ كاري هم نميشود كرد و هيچ مادهاي هم در اين قانون نيست كه به اين مسأله به چه نحو بايد رسيدگي كرد، اگر ميپذيريم فرمانده كل قوا در صورتي كه خطائي در تصميمگيري نظاميش كرد بياوريد در دادگاه نظامي و محاكمهاش بكنيد تازه ميشود حقي به او داد ولي چيزي به او ندادهايد بلكه يك چيزي هم از او گرفتهايد، اگر بخواهيد حداقل مساله را هم مطرح كنيد به عنوان اينكه تعيين رئيس ستاد مشترك، اصلا فرمانده كل قوا را چه كسي گفته كه بدهيد به رئيس جمهور، نه خير ندهيد به رئيس جمهور و آن چيزي را هم كه ما نوشتيم براي فرمانده كل قوا يك شوراي فرماندهي تعيين كرديم و براي آن اشكالي هم كه آقايان مطرح ميكنند كه چگونه ما برويم بدون اجازه فقيه جنگ بكنيم و جهاد بكنيم و كشته بشويم، گفتيم يك فقيهي از شوراي نگهبان در اين شوراي فرماندهي باشد هيچ لزومي به اينكه مرجع و رهبر، فرمانده كل قوا باشد نيست البته در مواقع ضروري صلاح ميداند خودش به عنوان ولايت امر دخالت ميكند ولي در اينكه قانون برايش سمتي به اين عنوان معين بكند به نظر من به صلاح مملكت نيست و ايجاد حب و بغض ميكند و رهبر بايد از حب و بغض دور باشد، يعني كاري نكنيم كه مردم بر عليه اوشورش بكنند و ناراحت بشوند.
آنچه من ميگويم همانطور كه آقاي دكتر بهشتي هم فرمودند روي سخنم آن افراد مسلمان تحصيل كرده است آن كلمه «تاريك فكر» را هم نميخواهم بگويم و به درد من نميخورد و آن را ميگذارم كنار، آن افراد تحصيل كرده مسلمان مسلماً بنابر اعتقادات اسلاميشان به مصالح مملكت فكر ميكنند اگر انتقادي دارند و گلهاي ميكنند و تعارضي دارند براي اينست كه بعضي از مسائل برايشان روشن نشده است اين مسألهاي را هم كه مطرح ميكنم به خاطر همين است فرمانده كل قوا خطرناكترين مشاغل است اصولا لزومي ندارد فرمانده كل قوا داشته باشيم و رئيس ستاد ارتش باشد كه آن هم بايد تحصيلات نظامي داشته باشد و يك رهبر و مرجع نميتواند تحصيلات نظامي كافي داشته باشد تا بتواند تصميمات لازم را بگيرد.
(يزدي ـ پس حضرت علي (ع) چطور توانست...)
در مورد حضرت علي هم كه مكرراً اشاره ميكنيد حضرت علي علم الهي براي حكومت شرعي خود داشت و جنگ هم ميكرد اين فرِ ميكند با كسي كه بعداً ميخواهد فقيه بشود حداقل شصت سال بايد تحصيل بكند ميبينيد كه اكثر مراجع سنشان از شصت سال به بالا است شما چيزي نگوئيد كه عملي نباشد، به نظر من در هر حال پيشنهادم اين است كه اگر شوراي فرماندهي ميخواهيد باشد و فقيه هم يك نماينده آنجا داشته باشد يا اينكه اصلا فرمانده كل قوا نباشد و رئيس ستاد ارتش باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بني صدر پنج دقيقه داريد كه صحبت بفرمائيد.
بني صدر ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
در مدافعات مدافعين و موافقين اين اصل دو مطلب وجود دارد يكي اينكه ميخواهيم جلو كودتا را بگيريم خوب كودتائي كه ميخواهد بشود عليه چه كسي است؟ اگر عليه دولت و قوة مجريه است چطور اختيار از دست او ميگيريد بعد با چه وسيلهاي در مقابل كودتا خودش را حفظ بكند اتفاقاً درست به همين دليل ترس از كودتا است كه بايد حساب ارتش را از حساب دولت جدا نكرد.
من امروز صبح عرض كردم مخالفم با اينكه يك اختيارات تام داده شود بدون اينكه معلوم شود مجرا و اسبابش چيست، در پيش نويس اوليه قانون اساسي هم همين اصل بود كه فرماندهي كل قوا با رئيس جمهوري است ولي ما آورديم ديديم كه خير رئيس جمهوري بدون اسباب ممكن نيست آيا او خارج از دولت ميخواهد كار بكند يا از طريق دولت ميخواهد كار بكند؟ اگر خارج از دولت است كه همان استبداد است براي اينكه هر لحظه ميتواند تصميم بگيرد تمام دولت را نظامي بكند، اگر از طريق دولت ميخواهد بكند ميشود به اين صورت كه در اين قانون آمده و ملاحظه بفرمائيد در مورد رئيس جمهوري آيا شما ميگفتيد اين اصل، اصل تشريفاتي است؟ نه براي اينكه رئيس جمهور بايد در هيأت دولتش كار كند پس هيأت دولت بايد به او پيشنهاد بكند و اين خارج از آن مجرا مثل شاه سابق جداگانه اتصال نداشته باشد به قشون و هر وقت هر چه دلش خواست عمل بكند و يا قشون بتواند در او القاء شبهه بكند و يك تصميماتي را به او تحميل بكند كه دولت از آن آگاه نيست، اين است كه از لحاظ من هيچ فرقي نميكند شما ميگوئيد كه رهبري بالاي همه است چه بهتر، پس همين اصلي كه در پيشنويس براي رئيس جمهور پذيرفته شده بود شما بپذيريد براي رهبري، آن اصل 93 اين است كه: فرماندهي كل نيروهاي نظامي با رئيس جمهور است.
شما اينجا ميگوئيد كه با شوراي رهبري است، رئيس كل ستاد ارتش جمهوري اسلامي به پيشنهاد هيأت وزيران است چون بالاتر شده، ميشود نوشت «هيأت وزيران و رئيس جمهور و تصويب رهبر است» اين ميشود عين آن اصل كه مجرايش هم معلوم است، اقلا منطقش براي مردم و براي آينده معلوم باشد، اين راجع به اين كه ميخواهيم جلو كودتا را بگيريم، اما چيزي كه دائم اينجا ميشنويم علي الدوام يك طرف پاك و معصوم است و يك طرف ديگر خبيث است، رئيس جمهور حتماً يك كسي است كه انتخاب ميشود بدتر از محمدرضا، و سي و پنج ميليون مردم ايران نميتوانند آدمي را انتخاب بكنند كه صالح باشد حتماً فاسد از آب در ميآيد بايد جلو او را گرفت، خوب در اين صورت لطفاً كاري بكنيد كه آدم صالحي انتخاب بشود براي اينكه كه آدم صالحي انتخاب بشود براي اينكه اگر آدم فاسد انتخاب بشود نميتواند جلو اين مواد را بگيرد، اين را همه ميدانند و اين ترتيب استدلال به نظر من همان چيزي است كه به زبان استدلال كننده تمام ميشود كه ما احتياجي به اين كار نداريم چون يا آن شوراي رهبري ميخواهد با قوة مجريه و قواي مملكتي كار بكند كه اين استبداد است، اگر با آنها ميخواهد كار بكند هيچ مصيبتي نيست شما، ميخواهيد كه او هم در حكومت دخالت داشته باشد چه بهتر، مجرايش را معين بكنيد تا در آن مجرا همه بدانند كه اين اصل چگونه پياده خواهد شد خدا هم كارها را به اسباب انجام ميدهد شما نميشود اصلي را بياوريد كه فرماندهي عالي كل قوا با رهبر است، چه جوري اين را اعمال ميكنيد؟ كسي نميداند، ميفرمايند در اصول بعد معين ميشود بنده عرض ميكنم نه خير قربان بايد در همين جا معين بشود، اگر بخواهيد همين جا بگذاريد مطلب روشن ميكنم نه خير قربان بايد در همين جا معين بشود، اگر بخواهيد همين جا بگذاريد مطلب روشن ميشود و براي مردم هم ما ميتوانيم روشن بكنيم و دفاع ميكنيم كه اين هيچگونه مخالفتي با دموكراسي و حاكميت ملت ندارد اما به شرط اينكه مجاري شخص باشد آن چيزي كه مزاحم آزادي است نبودن مجرا و اسباب در قانونگذاري است مثل اساسي سابق يك جمله مينويسد كه عزل و نصب وزيران با شاه است چه جور، معلوم نيست و يا يك جمله مينويسد فرمانده كل قوا انتخابش با شاه است چه جور، معلوم نيست، در يك جاي ديگر نقيض اين را مينويسد ميشود همان دعواهائي كه طي نشد پس بهتر است كه از او عبرت بگيريم داستان محاكمه دكتر مصدِ جلو چشم همه است اين ميگفت كه طبق اصل 44 قانون اساسي يا 46 شاه حق ندارند عزل و نصب بكند و وزراء با شاه است پس اين ميشود همان نوع قانون اساسي، بنابراين بهتر است آن مشكلات را اينجا بوجود نياوريم و هيچ نگران هم نباشيد كه اگر فرماندهي عالي با فقها باشد نگراني ندارد و من هم هيچ نگران اين مسأله نيستم فقط نگران اين هستم كه ترتيب و اسبابش معين نباشد براي اينكه فساد در آن زياد است خداي نكرده اگر يك وقتي رهبر از دنيا رفت تا شما بيائيد و خبرگان تشكيل بشود آقاي رئيس ستاد معلوم نيست كه تابع چه كسي هست، هر غلط خواست ميتواند بكند و كودتا از اينها در ميآيد، اين است كه در همه جاي دنيا تجربه كردهاند و اين ديگر غربي و شرقي نميشناسد بلكه اين تجربه بشري است آوردند حساب اين قشون را كه سابق جدا بود از دولت بردند در دولت، حالا شما ميخواهيد بالاي سر دولت ببريد يك مرجع هم بگذاريد چه بهتر، اما مجرايش را معين كنيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي فارسي بفرمائيد.
كرمي ـ آقا اين خيلي زننده است كه مسلماني بگويد من در شئون مسلمانها مخالف هستم.
فارسي ـ
بسم الله الرحمن الرحيم
.
با ده دقيقه وقت ميشد به تمام ايراداتي كه وارد كردند جواب داد، چونكه آنها در ده دقيقه ايراد وارد ميكردند و استدلال هم نداشتند، فقط القاء شبهه ميكردند با شك و ترديد اظهار ميكردند، مثل اين مجرايش چيست، مجراي اعمال فرمانده كل قوا، همان مجرائي است كه رئيس جمهور در رژيمهاي ديگر اعمال ميكند و آن هم بر خلاف فرمايش شما از طريق دولت نيست در دولت وزير دفاع هست، كه به ادارة تشكيلات دفاع ملي ميپردازد، فرمانده كل قوا گاهي كارهايش را از همين طريق اعمال ميكند و گاهي فرمان را مستقيماً صادر ميكند، اين تجربهاي كه ما داشتيم در سركوب ضد انقلاب تجزيه طلب وابسته به بيگانه مرتد، امام فرمانده كل قوا را از بالاي سر نخست وزير و دولت موقت به وزير دفاعش اعمال كرد، همچنانكه در رژيمهاي سلطنتي كه فرماندهي كل قوا با شاه بود از غير طريق وزير دفاع هم گاهي اعمال ميكند.
جمهوري هم باشد همين است، يعني هر دو مشترك هستند يعني جمهوري و رژيم سلطنتي، در اين كه علاوه بر يك مقام مسئول دفاع ملي كه در داخل دولت هست، در خارج از هيأت دولت ولي در كل دولت به عنوان يك نظام سياسي، فرمانده كل قوا وجود دارد و اين آن زنجيره و حلقه اصلي قدرت در تمام رژيمها است فرماندهي كل قوا اگر تضمين نشود كه دراختيار ملت باشد و مجري اراده ملت باشد تمام تضميناتي كه به شكل قانون اساسي يا غير اساسي به صورت تعبية مقامها يا تدابير عملي صورت ميگيرد همهاش بيفايده است، فرماندهي كل قوا فرقش با رئيس جمهور اين است كه آقاي بني صدر، احتمالات فساد در رئيس جمهور، در نخست وزير دفاع بسيار بيشتر از رهبر است، به دليل اينكه در وزير دفاع شرط عدالت نيست، در رئيس دولت و هيأت دولت شرط عدالت و تقوا نيست، لازم نيست كه چنين تجربهاي داشته باشند و اگر بگذاريم هم عملي نيست، چونكه اينها كساني هستند كه ممكن است ايمانشان ضعيف باشد اما از تخصصشان استفاده ميشود همانطور كه از كارشناس خارجي هم استفاده ميكنيم، رهبر ما يك مقامي است كه جايش را نميشود در رژيمهاي غربي يا شرِ كمونيستي پيدا كرد، كسي است كه قبل از اينكه مقام رهبري و فرمانده كل قوا را به او بسپارند مقام امامت را داشته، نماينده مكتب مردم به تدريج و در طول سالها با نشان دادن سابقه عدالت و تقوا اخلاص به مصالح ملت و تعالي رواني كه بروز كرده به آن ايمان پيدا كردهاند، پس از آن كه او را به نام رهبر شناختند و به نام امام شناختند به نام فرمانده كل قوا با او بيعت ميكنند، آن كساني كه از تاريخ اسلام اطلاعي ندارند بدانند كه پيامبر اكرم پيش از آنكه فرمانده كل قوا باشد رهبر مكتب و امام بود و به اين عنوان مردم با او بيعت كردند و دورة مكي و در دورة مدني همان رهبر را به عنوان فرمانده كل قوا پذيرفتند، خونها و جانهايشان را به كف او سپردند، هيچكس جز اين رهبري كه مشخصاتش در قانون اساسي ما تدوين ميشود صلاحيت اين را ندارد كه جانها و خونهاي ميليونها انسان در كف او گذاشته شود، همين فرمانده كل قوا با اين سابقه اخلاص و با اين كفايتش در برابر خدا و مردم مسئول است، تمام قوانين جزايي در موردش صادِ است، او هم يك تن است هانطور كه ديروز آقاي دكتر بهشتي تذكر دادند، تمام مردم هم حق نظارت دارند، چنانكه اميرالمومنين وقتي با او به عنوان فرمانده كل قوا و امام بيعت كردند، شرط كردند كه بر طبق قرآن و سنت عمل بكند، كارش مشروط است و لازمه اين شرط يك نظارت دائمي بر اعمال اوست، اما اگر خطا بكند خطايش نظامي نيست چون رهبر از متخصصان استفاده ميكند ممكن است شوراي فرماندهي تشكيل بدهد، همانگونه كه پيامبر اكرم با اينكه علم الهي داشتند جناب آقاي دكتر شيباني، در مورد فرمانده جنگ مثل يك نفر عمل ميكردند تا به من و شما درس بدهند كه آنجا از تجربه متخصصان استفاده ميكنند و در آن شوراي فرماندهي جنگي رأي پيامبر يك رأي بود و گاهي در اقليت قرار ميگرفت و پيامبر رأي اكثريت را ميپذيرفت زيرا كه در شركت با آنها همراه بود، او هم يك جان سهم گذاشته بود و ديگران هم هر يك، يك جان و هر يك در ازاي آن جان يك رأي بيشتر نداشتند، اما كودتاهم هميشه ممكن نيست عليه قوة مجريه باشد، قوة مجريه ممكن است كودتاچي باشد، همان فرمانده كل قواي ما كه شاه بود عليه حكومت ملي ما دكتر مصدِ از مقام فرماندهي كل قوا كودتا كرد، همين رئيس جمهور همان احتمالات است منتها نه به آن نسبت، چنانكه در تاريخ كشورهاي ديگر گاهي رئيس جمهورها عليه ملتشان كودتا كردند براي اينكه مادامالعمر باشند.
(بني صدر ـ عليه خودشان كودتا كردند.)
چرا عليه خودشان؟ بنابراين مسأله يك طرف صالح و يك طرف فاسد نيست، مسأله نسبيت صلاح و فساد است، اين هم كه امام به مالك اشتر فرمادهي همان منطقه را سپرد مگر فرماندهي عراِ را هم به او سپرد مگر خودش هم سرباز او شد؟ روزي كه اين اصل و اي بند از اي اصل به تصويب برسد و فرماندهي كل قوا به كسي سپرده شود كه بيشتر از هر ايراني و مسلمان ديگري مظهر ارادة ملت است يك پيروزي بزرگي است و يك پيروزي بزرگي كه در بيست و دوم بهمن به تحقق پيوست شكل قانوني پيدا ميكند به مبارزهاي خاتمه ميدهد كه بيش از نيم قرن است كه ما درگيرش هستيم.
جامعه ما وقتي مسيرش منحرف شد كه رضاخان بر فرماندهي كل قوا دست يافت، كودتا كرد، سردار سپه شد بعد فرمانده كل قوا، اين نه با تغيير مجلس بود، نه از راه انتخابات، و اينكه مردم حتي فريب خوردند و اكثريت پارلماني به نفع امپرياليزم انگليس و به نفع ديكتاتوري تغيير كرد، از طريق كودتابر نيروي مسلح كشور دست يافتند نيروي اجرائيه را اول تصاحب كردند بعد در انتخابات تقلب كردند و مجلس قلابي درست كردند، راه ملت هم در طول اين سالها اين بود كه نخست برقوة مجريه تسلط پيدا كند و سپس تضمين كند يك انتخابات آزاد را كه ارادة ملي در طي آن انتخابات به صورت يك مجلس متظاهر بشود.
تسلط بر قوة مجريه همچنانكه يك هدف تحققي و عيني امپرياليزم انگليس و سپس امريكا بوده بايد هدف ثابت و قاطع ملت ميبود كه بود كه ما فرماندهي كل قوا، ما فرماندهي بر ارتش، ما خود ارتش و قوة مجريه را در بيست و دوم بهمن از چنگ دشمن خارج كرديم، همين فرماده كل قوا بود كه مصدِ بر سرش با شاه كشمكش داشت، ابتدا وزارت دفاع را گرفت با قيام سيتير، نميخواست شاه فرماندهي كل قوا را به نماينده ملت و حاكم ملي بدهد چرا؟ براي اينكه هر كس فرماندهي كل قوا را داشته باشد ميتواند در جامعه تعيين سرنوشت سياسي بكند، به همين جهت بود كه دو ماه پيش از پيروزي انقلاب من جزوهاي نوشتم به همين معني به نام تسلط بر قوة مجريه، ما وقتي پيروز ميشويم كه فرماندهي كل قوا را داشته باشيم و برقواي كشور، ملت حاكم باشد.
بهترين تضمين قانوني براي اينكه ملت در قواي مسلح كشور فرماندهي داشته باشد همين است كه رهبري واجد چنان شرايط با طريقة دموكراتيك و دقيق كه يعني دو مرحلهاي، انتخاب بشود.
بايد مردم ما هم چون گذشته اسلاميمان با فرمانده كل قوا بيعت كنند، مردم مسلمان هرگز با رئيس جمهوري كه فقط بايد صلاحيت اجرائي داشته باشد و يك انسان متخصص باشد و ميزان اخلاصش و وفاداريش به ملت لازم نيست بسيار بالا باشد بيعت نخواهد كرد.
شما ميفرمائيد در حالي كه مراجعي وجود دارند چگونه يك مرجع را ميخواهيد به تودههاي مردم و به پيروان ساير مراجع از نظر حاكميت و حاكم بودن و نافذ الاجرا بودن اوامرش بقبولانيد؟ ما ميگوئيم با وجود رهبري مثل امام خميني و امام خمينيهائي كه همين انقلاب بوجود خواهد آورد و بوجود آورده است و شاگردان همان امام هستند و ادامه دهندگان راهش هستند با وجود آن، مردم حاضر نيستند جان و خونشان را در كف ديگري بگذارند و با او بيعت بكنند، والسلام.

4ـ پايان جلسه نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم، اجازه بفرمائيد جلسه را ختم ميكنيم و ما فردا صبح ساعت ده و نيم جلسه علني داريم جهت به رأي گذاشتن نهائي همين اصول و قبل از آن ساعت هشت تا ده براي تهيه اصول بعدي جلسه داريم.
جلسه امروز را ختم ميكنيم.
(جلسه ساعت هجده و پنج دقيقه پايان يافت) نايب رئيس مجلس بررسي نهائي قانون اساسي ـ دكتر سيد محمد حسيني بهشتي

مقاله هاى اين بخش
  1. جلسة سي و دوم پنجم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  2. جلسه سي و سوم پنجم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  3. جلسه سي و چهارم هفتم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  4. جلسه سي و پنجم هشتم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  5. جلسه سي و ششم نهم مهر ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  6. جلسه سي و هفتم دهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  7. جلسه سي و هشتم يازدهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  8. جلسة سي و نهم چهاردهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  9. جلسة چهلم هفدهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  10. جلسه چهل و يكم هيجدهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  11. جلسه چهل و دوم نوزدهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  12. جلسه چهل و سوم بيست و يكم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  13. جلسه چهل و چهارم بيست و دوم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  14. جلسة چهل و پنجم بيست و سوم مهرماه 1358 هجري شمسي
    23 فوريه 2005

  15. جلسه چهل و ششم بيست و چهارم مهرماه 1358 هجري شمسي
    23 فوريه 2005

  16. جلسه چهل و هفتم بيست و پنجم مهرماه 1358 هجري شمسي
    23 فوريه 2005

  17. جلسه چهل و هشتم بيست و ششم مهرماه 1358 هجري شمسي
    23 فوريه 2005

  18. جلسه چهل و نهم بيست هشتم مهرماه 1358 هجري شمسي
    23 فوريه 2005

  19. جلسة پنجاهم بيست و نهم مهرماه 1358 هجري شمسي
    23 فوريه 2005