سایت حقوق
پذيرش سايتحقوق عمومیحقوق اساسیمشروح مذاکرات تدوین و بازنگری قانون اساسیمشروح مذاکرات مجلس تدوین ق.ا.جلد نخست
آخرین به روز آمد :
سه شنبه 14 فوريه 2006

Hoqooq.com home page     Hoqooq.com favorite  






جلسة هفدهم بيست و چهارم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
سه شنبه 22 فوريه 2005

این مطلب، برگرفته از سایت شورای نگهبان می باشد. تمام حقوق این مطلب از آن سایت شورای نگهبان می باشد. سایت حقوق صرفا جهت سهولت کار پژوهشگران از جهت امکان جستجو در محتوای سایت، در دسترس قرار دادن نسخه قابل چاپ هر نوشته، امکان ارسال هر مطلب به ایمیل و نیز امکان اظهارنظر بازدید کنندگان سایت، این مطلب را بازانتشار می دهد.

جلسه ساعت 20/16 دقيقه روز 24 شهريور ماه 1358 هجري شمسي برابر با بيست و سوم شوال المكرم 1399 هجري قمري به رياست آقاي دكتر سيد محمد حسيني بهشتي (نايب رئيس) تشكيل شد.
فهرست مطالب
1ـ اعلام رسميت جلسه و بيانات آقاي دكتر بهشتي به مناسبت شب هفتم درگذشت مرحوم آيت اللّه سيد محمود طالقاني......................
2ـ قرائت اسامي غائبين جلسه قبل و نمايندگاني كه تأخير ورود داشتند.

3ـ طرح و تصويب اصول 9 و 10 قانون اساسي
4ـ پايان جلسه...................................................
دبيرخانة مجلس بررسي نهائي قانون اساسي [--------------------------------------------------------------------------------------]
1ـ اعلام رسميت جلسه و بيانات آقاي دكتر بهشتي (نايب رئيس) به مناسبت شب هفتم درگذشت مرحوم آيت الله سيد محمود طالقاني نايب رئيس (بهشتي) ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
امروز كه مقارن با مراسم بزرگداشت شب هفت مرحوم آيت الله طالقاني است و در بهشت زهرا انبوه برادران و خواهران عزادار و علاقه مند به اسلام و انقلاب اسلامي و روحانيت متعهد و مسئول و مبارز و انقلابي، در اين مراسم شركت ميكنند، همه ما علاقه مند بوديم كه بتوانيم آنجا و در جمع آنان باشيم، ولي از آنجا كه ملتمان و تاريخمان براي ما وظيفه اي خطير معين كرده، بايد به آن بپردازيم و ان شاء اللّه از عهده اش برآئيم و در اسرع وقت بررسي نهائي قانون اساسي را به پايان برسانيم، خودمان را موظف دانستيم كه ترتيبي اتخاذ كنيم كه هم به كارمان پرداخته باشيم و هم چند تن از دوستان به نمايندگي از طرف بقيه در آن مراسم شركت كند.
آقاي منتظري و آقاي دكتر شيباني طبق تصميمي كه امروز صبح گرفته شد به نمايندگي از طرف همه ما در آن مراسم شركت خواهند كرد و برادرمان آقاي حجتي كرماني هم از قراري كه گفته شد در آنجا از جانب همه ما سخن خواهند گفت.
تصميم امروز صبح برنامه كارمان را روشن كرد كه براي تسريع در كار بطور كلي اين مجلس فقط روزهاي جمعه تعطيل است و حتي روزهاي تعطيل رسمي ديگر، كارما ادامه خواهد داشت.
بنابراين روز دوشنبه هم كه مقارن با وفات حضرت امام صادِ عليهالسلام است ما بر طبق وظيفه صادقي، كارمان را ناچار انجام و ادامه خواهيم داد و همان كاري كه اينجا ميكنيم آن كار عرض ارادت به آستان مقدس امام عليهالسلام است.
حالا كه امروز ما در آن جلسه نميتوانيم حضور داشته باشيم، در آغاز همين جلسه براي مرحوم آيت اللّه طالقاني طلب رحمت و مغفرت ميكنيم و به ياد ايشان سوره فاتحة الكتاب را تلاوت ميكنيم (حضار سوره فاتحة الكتاب را خواندند).
غفر الله لنا ولهم ياليتنا كنا معهم فنفوز فوزاً عظيماً.

2ـ قرائت اسامي غائبين جلسه قبل و نمايندگاني كه تأخير ورود داشتند نايب رئيس (بهشتي) ـ اسامي غائبين جلسه قبل قرائت ميشود.
بسمه تعالي غائبين آقايان: بنيصدر، دستغيب، رباني شيرازي، سحابي، طباطبائي سلطاني، فوزي، قرشي، غفوري، نوربخش.
نمايندگاني كه تأخير داشتند، آقايان: باهنر يازده دقيقه، حائري پنجاه و پنج دقيقه، خادمي هشتاد و يك دقيقه، مقدم مراغهاي بيست دقيقه، موسوي اردبيلي بيست و دو دقيقه.
طاهري اصفهاني ـ چرا ساير نمايندگان تشريف نميآورند؟ اگر مسئوليتي را قبول كردهاند نبايد سهلانگاري بكنند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ صحيح است، طبق آئيننامه از همين امروز ما صورت اساسي تأخير كنندگان و غائبين را اعلام خواهيم كرد و البته تعهد هر يك از نمايندگان در برابر خداوند و خلق خداوند ايجاب ميكند بدون تأخير و غيبت در جلسات شركت كنند و تا پايان كار در جلسات حضور داشته باشند.
از آقاي صافي يادداشتي رسيده است مبني بر اين كه بهتر است روز وفات حضرت صادِ(ع) جلسه علني نداشته باشيم، ولي با اين توضيحي كه براي مردممان دادم اميدوارم بعكس باشد يعني اگر از هر روز براي تسريع در اين كار استفاده نكنيم ممكن است بما اعتراض كنند.
(چند نفر از نمايدگان ـ جلسه علني نداشته باشيم) مكارم شيرازي ـ آنها كه در كردستان ميجنگند، روز وفات را تعطيل ميكنند؟ ما مسئوليتمان سنگينتر از آنها است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ همينطور است مثال خوبي زديد.
روانيست هيچ صحنهاي از صحنههاي مبارزه به مناسبتي تعطيل شود.
براستي آيا كساني كه در ميدانهاي كارزار انقلاب اسلامي ميجنگند روزهاي وفات را تعطيل ميكنند تا احترامي به صاحب آن روز باشد؟ اشراقي ـ اين روز از طرف دولت مدتي است جزو تعطيلات رسمي اعلام شده است.
بنظر من بهتر است جلسه علني نداشته باشيم ولي گروهها به كارشان ادامه بدهند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ همان طور كه فرمودند شايد بهتر باشد كه ما مقداري كار بيشتر براي روز بعد آماده كنيم و روز وفات جلسه علني نداشته باشيم به هر حال فردا صبح در اين مور بحث خواهيم كرد.
يادداشتي از آقاي مقدم مراغهاي رسيده است كه نوشتهاند براي شادي روح مرحوم طالقاني يك نفر از حائزين اكثريت آراء مجلس خبرگان در تهران، در اين مجلس شركت كند، اين مسأله قبلا هم مطرح شده بود مثل اينكه شما تشريف نداشتيد، به هر حال كار دست ما نيست دست وزارت كشور است كه آنها هم آئيننامهاي دارند كه بتصويب دولت و شوراي انقلاب رسيده است و بايد طبق آن عمل كنند، چون ما هم طبق همان آئيننامه اينجا آمدهايم، اگر آن آئيننامه، موضوع مورد نظر شما را اجازه داده است حتما عمل ميكند و گرنه، ما نميتوانيم چنين چيزي را تصويب كنيم.
تذكرات ديگري هم از آقايان رحماني و دستغيب رسيده است كه تشكر ميكنم.

3ـ طرح و تصويب اصول 9 و 10 قانون اساسي نايب رئيس (بهشتي) ـ خوب، كارمان را آغاز ميكنيم، قرار بود از امروز جلسه ساعت چهار شروع بشود ولي بعضي از دوستان شايد بعلت اينكه از قبل قرارهائي گذاشته بودند سر وقت نيامدند، بنابراين وقت بيانات قبل از دستور منقضي شد.
ان شاء اللّه اگر فردا ساعت چهار تشريف آوردند، ميتوانيم نطق قبل از دستور داشته باشيم.
قبلا هشت اصل را تصويب كردهايم، در پيشنهادي كه از طرف گروه اول آمده بود اصل هشتم بعنوان اصل نهم ذكر شده بود و درباره نوعي از امر به معروف و نهي از منكر بود كه بدليل اهميت و ويژگيش گروه اول آن را در يك اصل جداگانه پيشنهاد كرده بود.
با اهميتي كه اكثريت براي اين اصل قائل بود، در جلسه امروز صبح نتوانستيم به متن جامعي براي بيان آن اصل برسيم كه از هر جهت جامع و مانع باشد.
اگر ما در ادامه كارمان توفيق پيدا كرديم كه متن جامعي براي آن تهيه كنيم، آن را بعنوان اصل نهم در آينده پيشنهاد خواهيم كرد والا بعداً در بخش حقوِ ملت قسمتي از آنرا خواهيم آورد، به هر حال امروز اين اصل بعنوان نهم مطرح ميشود.
اول اجازه بدهيد همانطور كه اين اصل چاپ شده است، مطرح شود، بعد تغيير عدد اصل كار سادهاي است بنابراين اصل نهم را ميخوانم: اصل 9 ـ در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آن وظيفه آحاد و عموم مردم ايران است.
هيچ فرد يا گروه و هيچ مقام و مرجعي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي و اقتصادي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند و هيچ مقامي به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور نميتواند آزاديهاي مشروع را با وضع قوانين و مقررات سلب كند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اول به سؤالات راجع به اين اصل پاسخ داده ميشود، بعد اگر مخالفي بود مطالبش را بيان ميكند.
سبحاني ـ در اينجا هم آزادي مطلق محفوظ و محترم است و هم استقلال و تماميت ارضي به تمام معني محترم است.
تعارضي كه در اين دو تا هست را چگونه به هم ربط ميدهيد؟ حتي آزادي مشروع و قانوني ممكنست روزي با استقلال تماميت ارضي تزاحمي پيدا كند، آيا در دو حكم مطلق در صورت تزاحم چكار بايد بكنند و كدام بر ديگري مقدم است؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم، عنايت بفرمائيد آن چيزي كه در همان پيش نويس بعنوان اصل ششم آمده بود همان انديشه زير بناي اصل فعلي بود، اين است كه حفظ واقعي استقلال كشور، از طريق حفظ عدالت و آزادي در كشور است.
وقتي در يك جامعه و كشوري عدل و آزادي درست پاسداري نشود، خودبخود راه براي نفوذ بيگانه هموار ميشود و بالعكس آنچه ميتواند به آزادي يك ملت معني بدهد، استقلال آن ملت است، ملتي كه از يكي از جهات مثلا از جهت فرهنگي، اقتصادي، سياسي به ديگران وابسته باشد، آزادي خود را از دست داده است.
البته وابستگي خضوع آور، نه وابستگي ارتباط متقابل، ارتباط غير از وابستگي است.
كشور و ملتي كه به كشور و ملت ديگر حالت وابستگي و دنباله روي پيدا كند، آزادي در اين كشور خودبخود بخطر ميافتد.
حتي آن بيگانه نميتواند منافع كشور خودش را در اين كشور حفظ كند بدون اينكه آزادي مردم آن كشور را محدود نكند.
اين انديشه زير بناي اين اصل بود كه استقلال و آزادي دو مطلبي هستند كه به يكديگر ربط طبيعي و عيني دارند و هيچيك بدون ديگري قابل تحصيل نيست...
سبحاني ـ جواب مرا نداديد، در يك منطقهاي ترويج قوميت خاص و يا ترويج زبان قوميت خاص در شرايط خاص اين آزادي مشروع است يا نه؟ بنظر ميآيد كه ترويج از قوميت خاص كار را بخطر مياندازد...
مكارم شيرازي ـ مشروع نيست.
سبحاني ـ مشروع نيست؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ توجه نكرديد، پس به طور عادي و بصورت ذاتي اين دو با يكديگر پيوستهاند اما اينكه در يك نوع شرايط فوِ العاده و استثنائي، آزاديها محدود ميشود، اين امر در جوامع و كشورها در حالت استثنائي، عمومي است.
اين غير از اين است كه ما بسوي اين جهت كشانده بشوييم يا برويم دنبال اين فكر كه اصولا ميشود در جامعه اين قبيل آزاديها كه فرموديد از بين برود، ما خواستيم با اين اصل اين حالت را نفي كنيم والا حالتهاي استثنائي و فوِالعادهاي در تاريخ هر ملت و در ايام حيات هر گروهي پيش ميآيد.
البته در آن ايام كه وضع فوِالعاده است چيزهائي كه در حالت عادي جايز بوده است ممنوع ميشود.
اين مثل بيماري است كه تا بيمار است چيزهائي برايش حرام و ممنوع است، اما وقتي شفا يافت همانها برايش مجاز ميشود و اگر فردي در زمان سلامت بطور مستمر از مواد غذايي و ويتامينهاي لازم ممنوع گرديد، حتما بيمار ميشود.
اشراقي ـ اگر تزاحم پيدا شد، جوابش معلوم است بر اساس «الاهم و في الاهم» عمل ميشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ موارد استثنائي را كه نبايد داخل هم كرد.
يكي از نمايندگان ـ جواب ايشان در خود اصل موجود است.
وقتي ميگوئيم از هم تفكيك ناپذيرند، احقاِ حق يكي حق ديگري را تأييد ميكند مثل اينكه بگوئيم عالم و عابد از هم تفكيك ناپذيرند ممكنست عادلي داشته باشيم عالم نباشد يا برعكس.
نايب رئيس (بهشتي) ـ من خيلي مايل بودم كه شما طبق نوبت صحبت ميفرموديد.
آقاي تهراني بفرمائيد.
مراد خاني ارنگه (تهراني) ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
انگيزه تنظيم اين اصل در پيش نويس قانون اساسي و در اصل فعلي كه مطرح است و ان شاء اللّه متن نهائي است، اين است كه زمان طاغوت متوجه بوديد كه هر نوع آزادي را سركوب ميكردند بعنوان اينكه استقلال كشور در خطر است.
براي سياست مستقل كشور هر نوع آزادي را سركوب ميكردند حتي ديديد كه رساله عملي مرجع بزرگ عالم تشيع در ايران ما كه مهد تشيع است، ممنوع بود.
اگر رسالهاي، اعلاميهاي، پيدا ميشد مردم را به چندين سال زندان محكوم ميكردند و مدعي بودند كه از استقلال و تماميت ارضي كشور حمايت ميكنند و انواع آزاديها را سركوب ميكردند.
اين اصل براي تضمين اين آزاديها بوده است و ان شاء الله از اين ببعد معلوم شود كه آزادي و استقلال تفكيكپذير نيستند و ممكن نيست تزاحمي براي يكديگر داشته باشند.
تا آزادي نباشد امكان ندارد استقلال كشور و عدم وابستگيش به اجانب تأمين شود.
حفظ منافع هر كشور بسته به اين است كه مردمش آزاد باشند و بتوانند از نظامشان، از دينشان، از هدفشان آزادانه حمايت كنند، پس بعنوان استقلال معني ندارد كه ما جلوي آزادي را بگيريم.
اين اصل براي اين منظور بود و بخاطر اينكه پيشگيري بشود از اينكه ممكن است عدهاي هم از آن طرف، بعنوان آزاديهاي نادرست از راه بيبند و باري، استقلال و تماميت ارضي كشور را بكوبند لذا از طرفين جلوگيري ميشود.
نه به اسم آزادي ميشود استقلال مملكت را از بين برد و نه به اسم استقلال ميشود آزادي را از بين برد و البته با قيد مشروعيت آزادي، اين كار ممنوع است و تلازم اين قيد اين است كه آزادي تاجائي كه مزاحم آزادي ديگران نشود و باعث از بين رفتن هدف و تجزيه كشور نشود، محترم است.
بنابراين «آزادي مشروع» قيد شده و اينكه بصورت ديگري نپذيرفتند، صحيح و خوب هم بود و بنظر من اين اصل از اصول مترقي قانون اساسي ما، بلكه در تمام جهان است و شكل اين اصل را گروهها ترتيب داده بودند و به اين جهت لازم ديدم اين توضيحات را عرض كنم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي تهراني عملا بعنوان موافق صحبت كردند.
آقاي فارسي بفرمائيد.
جلال الدين فارسي ـ اين اصل تعيين وظيفه ميكند و اين وظيفه را بر دوش آحاد مردم ميگذارد ولي بايد وظيفه بر دوش دولت هم باشد، مخصوصا كه چنين مقامي حق ندارد بعنوان استقلال، آزاديها را سلب كند گر چه «مردم» به معني كل افراد هست اما اينجا بايد تصريح بشود كه دولت هم موظف است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اين پيشنهادي است كه آقاي كياوش هم دادهاند و در خور ملاحظه است يادداشت ميكنم.
فاتحي ـ تنافي اين جملات برداشت نشده، مثلا نوشته شده «كسي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي و فرهنگي و اقتصادي خدشهاي وارد كند» باز مجدداً بعنوان حفظ استقلال نوشت شده «هيچ مقامي نميتواند آزادي مشروع را سلب كند» اين يك تفاوتي ايجاد ميكند و آن عاملي كه تجويز كننده باشد براي عملي كه جلوگيري از آزادي كند يا آنكه ميخواهد آزادي بدهد، مشخص نشده چه عملي است.
«استقلال» و «تماميت ارضي» تنافي دارد كه بايد از آن جلوگيري شود و چه عملي آزاد است و با استقلال و تماميت ارضي تنافي ندارد.
بايد عبارتي بجاي اين گنجانده شود كه براي مردم روشن و مشخص شود كه چه اعمالي با اين اهداف تنافي ندارد، و هدفي كه هر يك مؤيد ديگري و پشتوانه ديگري است و در حالتي كه جامعه دچار يك وضع حادي ميشود مثل وقتي كه انسان دچار بيماري ميشود، يك مورد استثنائي است و آن را خود قوانين بر اساس «الاهم و في الاهم» معين ميكند.
مسأله در اينجا به صورت عادي ودر حالت عادي گفته شده است كه اينها از همديگر تفكيك ناپذيرند و نظام اجتماعي و قانوني بعد بايد حامي اين انديشه باشد كه هر يك از اينها پشتوانه ديگري است.
هيچيك هم با يكديگر اصطكاك و تزاحم ندارند، البته اگر حالت غير عادي پيش آيد، ممكنست غير از اين بشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي موسوي تبريزي بفرمائيد.
موسوي تبريزي ـ محتواي اين اصل خوب است ولي به صورت خوبي نوشته نشده است، در اسلام آزادي و استقلال مطلب خوبي است و حفظ استقلال و آزادي وظيفه دست اندر كاران مملكت است.
آنچه وظيفه ملت و افراد ملت است عبارت است از عدم اخلال و استقلال و آزادي و گرنه يك دهقان يا كارگر چگونه ميتواند استقلال را حفظ كند؟ البته او بايد كاري كند كه به استقلال لطمه نخورد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بجاي آحاد ملت، دولت بگذاريم؟ موسوي تبريزي ـ حفظ استقلال مملكت با دست اندركاران مملكت است.
آحاد ملت بايد در آن فقط اخلال نكنند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم، آقاي رحماني بفرمائيد.
حسينعلي رحماني ـ بسم الله الرحمن الرحيم.

1ـ جمع «آحاد و عموم» در لفظ وجهي ندارد چون آحاد بمعني فردفرد مردم است اگر لفظ «آحاد» و يا «عموم» ذكر شود، دولت نيز بايد ضميمه شود، يعني نوشته شود «دولت و آحاد مردم» گر چه ممكن است گفته شود دولت هم جزء آحاد مردم است.

2ـ همچنانكه در مورد اول فرد و گروه و مقام ذكر شده لازم است در مورد ثاني هم هر سه مورد ذكر شود.

3ـ استقلال را يا بايد به تنهائي ذكر نمايند واگر خواستند انواع آن را ذكر نمايند، لازم است تمام انواع آن را ذكر نمايند، پس حذف افراد آن بهتر و موجب تعميم است.

4ـ «وضع قوانين و مقررات» را بايد حذف كرد چون مفهوم آن اين است كه بدون وضع قوانين و مقررات ميشود سلب آزاديها را نمود و حال آنكه سلب آزادي مطلق و بصورت كاملا مستبدانه هم ممنوع است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ «كل ماقرء سمعك ما وقع في بقعه الانفاس» استقلال نظامي كه گفته شد مهم است پس بدنبال آن «و غيره» را هم اضافه بفرمائيد.
يكنفر از نمايندگان ـ در آنجا كه نوشته شده است «...
هيچ فرد يا گروهي و هيچ مقام و مرجعي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي و اقتصادي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند (به اينجا كه رسيده است) و هيچ مقامي به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور نميتواند آزاديهاي مشروع را با وضع قوانين ومقررات سلب كند» اينهم اشكال است زيرا اگر جواب بدهند و بگويند وضع قوانين است، جواب ميدهيم كه نبايد تعبير شود به...
بلكه هيچ مقام و مرجعي حق ندارد به نام استقلال، تماميت ارضي كشور و آزاديهاي مشروع را سلب كند يعني با وضع قوانين و مقررات نميتواند ولي با زور و قلدري مستبدانه ميتواند، چه احتياجي دارد وضع قوانين را بياوريم؟ بنابراين خوب است آن را حذف كنيم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بهيچ عنوان نميتوان آزاديهاي ديگران را سلب كرد، گفتيم فقط مقامات مسئول در حدود قانون ميتوانند آزاديها را محدود كنند ولي به بهانه استقلال هم نميتوانند.
آن موقع كه پيش نويس تهيه ميشد اينجا يك «هر چند» اضافه كرده بوديم «هر چند در شكل وضع مقررات» كه شكل مستبدانه را بگيرد آن موقع هم اين بحث به ميان آمد الان يادداشت ميكنم كه «هر چند» را اضافه كنيم.
رحماني ـ اينكه فرموديد فرد نميتواند سلب آزادي بكند، چرا، فرد هم ميتواند از كسي يا گروهي سلب آزادي بكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ عملا ميتواند يا حق ندارد؟ رحماني ـ بايد بنويسيم حق ندارد كه سلب آزادي بكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ مقامات گاهي حق دارند و گاهي حق ندارند، اينجا در اين مورد دقت خواهيم كرد.
آقاي عرب فرمايشي داريد؟ عرب ـ آيا لفظ دولت خارج از لفظ مردم ايران است و جزئي از كل ملت ايران نيست؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ تكليفي كه اعضاء دولت دارند بعنوان «دولت» غير از تكليفي است كه آحاد مردم ايران به نام «ملت» دارند.
اين در دو جهت است بنابراين عبارت بايد طوري باشد كه تكليف خاص دولت را بعنوان مسئول تصريح كند.
پرورش ـ در قسمت اول اصل نهم نوشته شده «فرد، گروه، مقام مرجع» ولي در قسمت ذيل آن هست «مقامي» پس مراجع ديگر را شامل نميشود و مرجع ميتواند مثلا مقررات را سلب كند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ تذكر بجائي است اگر «هيچ مقامي» را برداريم، شامل هر چهار ركن ميشود.
فوزي ـ قيدي كه در ذيل آمده بايد در صدر هم بيايد.
خامنهاي ـ انشاءها يكطرفه است.
در اينجا نوشته شده «در جمهوري اسلامي آزادي و استقلال تفكيك ناپذيرند حفظ آن» اين كلمه «آن» تفكيك ناپذيري را مشخص ميكند يعني حفظ وحدت وظيفه آحاد و عموم مردم ايران است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ «حفظ آن دو» گفته بوديم.
خامنهاي ـ اول جنابعالي مفاد و روح قانون را توضيح بدهيد كه ما اگر آن را خواستيم بگوئيم، دوباره گوئي نشود، نه اينكه مثل اين باشد كه ما داريم قانون اساسي كشور ديگري را ميخوانيم بنابراين، اين اشكال پيش ميآيد.
عبارت «حفظ آن» يعني حفظ اين وحدت و تفكيك ناپذيري بعهده آحاد مردم ايران است.
اين همان اشكالي بود كه صبح در گروه مطرح شد و بجائي نرسيد.
نكته ديگر اينست كه در اين اصل دو پاراگراف داريم يكي «هيچ فرد يا گروه و هيچ مقام و مرجعي حق ندارد بنام استفاده از آزادي به استقلال سياسي الي آخر» و ديگر «هيچ مقامي بنام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور نميتواند آزاديهاي مشروع را با وضع قوانين و مقررات سلب كند» از اين دو جمله ظاهراً اينطور استنباط ميشود كه در جمله دوم ميخواهيد با وضع قوانين و مقررات جلوي تجاوز از راه تقنين را بگيريد ولي پاراگراف اول متضاد اين است چون ميگويد اگر مقامي در مقام اجرا بخواهد به اين مسأله خدشهاي وارد كند، اين بيان نشان ميدهد اين دو تا از هم جدا هستند، پس خدشه كار اجرائي است.
علي هذا اين روشن و معلوم نيست، فرد و گروه و مقام و مرجع چي؟ رسمي يا غير رسمي؟ و خدشه در مقام اجرا و عمل به چه صورت؟ روشن نيست.
البته اگر مختصر تصرفي بشود، روشن ميشود.
مقداري هم تذكر در خصوصياتش بود كه برادران گفتند كه اگر قيد سياسي، فرهنگي و اقتصادي و غيره نباشد قيودش بيشتر ميشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم سؤال بجائي بود، بند اول به اين صورت اصلاح ميشود «و حفظ آن دو بصورت تفكيك ناپذيري است.
» كياوش ـ احتياج ندارد، اگر اين را هم نگذاريم قابل تفكيك نيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ من مفاد را گفتم كه حفظ آن دو بصورت تفكيكناپذيري است و اما مسأله بعدي يعني عبارت «هيچ فرد يا گروه و هيچ مقام و مرجعي حق ندارد بنام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند» اگر عبارت رسا است كه هيچ و اگر رسا نيست پيشنهاد كنيد براي اينكه رساتر بشود.
راجع به «فرد يا گروه» اقدام، يك اقدامي است كه ميتواند ضد قانون باشد و اما راجع به «مقام» در اينجا ديگر اقدام، اقدام قانوني است.
منظور اينست كه گاهي اين مقامات در قالب اقدامات قانوني كه آهنگ حفظ آزادي دارد، ميآيند و به استقلال كشور لطمه ميزنند.
مثال ميزنم در يكي دو سه ماهه قبل از پيروزي بيست و دوم بهمن ماه يك جرياني بود و آن اينكه عدهاي شعار ضد استبداد و مبارزه با استبداد را مطرح ميكردند بدون آنكه شعار مبارزه با استعمار را همراه آن مطرح كنند.
اول چنين گمان ميرفت كه اين موضوع بدليل اينست كه چون استبداد ظاهرتر و آشكارتر است آنرا مطرح ميكنند براي اينكه استعمار خودش را پشت سر اين استبداد پنهان كرده پس حمله را متوجه استبداد ميكنند، بعد كه با صاحبان اين شعار و گروههائي كه اين شعارها را ميدادند صحبت شد معلوم شد خير اينها اصولا يك تزي دارند و آن اينكه ميگويند ما اول ميرويم و با كمك فلان ابرقدرت و يا با موافقت با او، استبداد را ميكوبيم بعد كه استبداد را كوبيدم، ميرويم سراغ استعمار، در اينجا بود كه ما فهميديم با اين آقايان يك اختلاف نظر جدي داريم و آن اين است كه ما معتقد بوديم كه چون استبداد اصولا آلت و ابزار استعمار است، به هر حال بايد جنگ و مبارزه در درجه اول متوجه صاحب اين آلت يعني استعمار باشد.
لااقل در شرايط خاص ايران كه استبدادش يك ريشه تاريخي هم داشت و قبل از اينكه استعمار به ايران بيايد، باز هم ريشه داشت، در شرايط آن موقع ايران، بايد اين دو را با هم مطرح ميكرديم و فلسفه آن هم كه اينها بايد با هم مطرح بشود همين بود كه امروز مورد بحث است.
اصولا در جامعهاي كه از استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و امثال اينها دفاع نشود وجامعه به آنها دسترسي پيدا نكند صحبت از تحصيل آزاديها، شعر و خيال است و بالعكس در جامعهاي كه استبداد بخواهد در زمان ما بماند و يا بوجود بيايد، اين استبداد چون متكي به وجود مردم نيست تكيه گاهش را كجا بايد پيدا كند؟ مسلما خارج از مردم.
ملاحظه ميفرمائيد آقاي خامنهاي اين يك طرز تفكر سياسي، اجتماعي بود كه ميخواهيم زير بناي اين اصل قرار بگيرد.
اگر عبارت اين اصل را بعنوان زير بناي اين طرز تفكر بعنوان يك اصلي كه ميخواهيم در قانون اساسي بياوريم كافي ميدانيد كه هيچ، والاعبارتي را كه وافي به اين مقصود باشد پيشنهاد كنيد.
سؤال ديگري نيست؟ (اظهاري نشد) آقاي موسوي جزايري بعنوان مخالف با اين اصل صحبت ميفرمايند بفرمائيد.
موسوي جزايري ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
موقعيكه اين اصل در گروه ما مطرح شد بنده مخالف بودم و نظرم بعنوان اقليت مورد توجه قرار نگرفت ولي حالا عرض ميكنم و آن اينست كه يك مطلب هست كه آزادي محترم است و بايد حفظ بشود.
يك مطلب ديگر هم هست و آن اينست كه استقلال كشور هم محترم است و بايد حفظ بشود.
حالا ميآئيم سراغ مواقعي كه اين دو با هم تزاحم پيدا ميكنند.
واقعيت اين است كه در موقع تزاحم «حفظ استقلال» قيد «حفظ آزادي» است ولي «آزادي» قيد «حفظ استقلال» نيست يعني من حيث المجموع ميگوئيم كه آزادي محترم است و محفوظ است مگر در جائيكه به استقلال كشور لطمه بزند ولي آيا ميشود بگوئيم كه استقلال كشور محترم است مگر در جائي كه به آزادي فرد لطمه بزند؟ ابداً چنين چيزي نيست فقط يك مطلب آقايان را بر اين داشته است كه اين مطلب به اين صورت در قانون اساسي بيايد.
اين درست نيست كه بگوئيم چون در گذشته يك دروغي به ما گفتهاند و چون به اعلاميهها و سخنرانيها و خطابههائي كه امام يا ديگران براي ايجاد نظام اسلامي در كشور ايراد ميكردند، تهمت ميزدند و به بهانه اين كه اينها منافي استقلال كشور است جلوي آزادي ما را ميگرفتند، در صورتيكه ميدانيم دروغ ميگفتند و يا حقوِ مردم منافات نداشت، بلكه منافات با نظام شاهنشاهي داشت و كار ما در مقام تحقق بخشيدن به نظام اسلامي بود آنها ميگفتند شما ميخواهيد استقلال را از بين ببرد، ولي آيا حالا ما بايد در قانون اساسي يك اصلي در مقام رد يك كسي كه در گذشته سوء استفادهاي كرده است و دروغي گفته بنويسيم كه اين دروغ را نگويد و اين تهمت را نزند؟ البته خود مردم با تظاهرات ميتوانند بگويند استقلال كشور محترم است مگر اينكه جلوي آزادي فرد گرفته شود؟ البته اگر يك وقتي استقلال كشور ميخواهد به خطر بيفتد جلوي آزادي آن روزنامهنگار را بايد گرفت پس اين قيد براي آن است يعني «استقلال كشور» قيدي هست براي «آزادي» ولي حفظ «آزاديهاي فردي» نميتواند قيدي بشود براي «استقلال».
ايراد شما اينست كه در گذشته سوء استفاده كردهاند يعني بنام حفظ استقلال كشور جلوي آزادي ما را گرفتهاند و دروغ گفتهاند، پس حالا بايد در قانون اساسي يك اصلي بنويسيم براي اينكه جلو اين دروغ را بگيريم و اين درست نيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مكارم بعنوان موافق بفرمائيد صحبت كنيد.
مكارم شيرازي ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
با اينكه درباره اين اصل در كميسيون مشترك به اندازه كافي صحبت شده، اميدواريم كه ان شاء الله بيشتر از اين كش پيدا نكند و اگر اصلاحاتي دارد بتوانيم زودتر اصلاح كنيم و بخواست خدا تصويب بشود و اما اين اصل همانطوريكه گفتيد يك اصل بسيار مترقي و حساب شدهاي است، نه تنها براي زمان گذشته و امروز بلكه براي آينده هم اين اصل خواهد بود.
براي اينكه از چيزهائي كه غالباً در معرض تزلزل است همين سلب آزادي است كه به اسم استقلال زياد اتفاِ افتاده و همچنين سلب استقلال بنام حفظ آزادي و تجزيه كردن يك كشور بنام آزادي، بنابراين بايد پايه اين دو اصل حتماً محكم بشود و اما مخالفتي كه جناب جزايري با اين اصل كردند و بعضي از اشكالات ديگر كه شد، همه از يك جا سرچشمه ميگيرد.
اصولا اگر ما آزادي را بمعناي واقعياش تفسير كنيم به كلمه مشروع احتياج ندارد.
آيا آزادي معنياش اين نيست كه هر كس هر كاري خواست بكند؟ آيا شما چنين عقيدهاي داريد؟ معني واقعي آن، بسيج نيروها در مسير رشد فرد و جامعه باشد، خوب اين هميشه همدوش استقلال است مثل اينكه كسانيكه كه به ايراد دارد، آزادي را به آن مفهومش ميدانند كه بعضي از افراد امروز در كوچه و بازار و در بعضي جرايد تفسير كردهاند كه هر كس هر كاري خواست بكند.
پس ازادي در ذات و طبيعت صحيح و اخصش آمده و براي اينكه محكم كاري بشود و اين سوء تفاهمي كه ايشان گفتند پيش نيايد، يك كلمه مشروع هم پشت سر آن گذاشته شده و حتي فكر ميكنم آنچه را هم كه آقاي بهشتي گفتند كه ممكن است در بعضي از حالتهاي اضطراري مملكت، تضاد بين اينها پيدا بشود و ما متوسل به قانون اهم و مهم بشويم، ان شاء اللّه به آنجا هم نميرسد.
براي اينكه مفهوم آزادي آنهم با قيد مشروع آنچنان بعدي به آن ميبخشد كه اصلا همه جا در خدمت استقلال است و از آن جدا نميشود و تفكيك ناپذيرند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بر حسب پيشنهادهائي كه داده شده است اصلاحاتي در اين اصل بعمل آمده است كه ميخوانم «در جمهوري اسلامي ايران آزادي مشروع و استقلال...
» دكتر بيت اوشانا ـ منظور از «استقلال» چيست كه آزادي مشروع در مقابلش ميگذاريد؟ اگر «استقلال» حفظ آزادي مرزها است بله ولي اگر حفظ استقلال مردم است، بهيچ وجه معني نميدهد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ منظور از «استقلال»، استقلال افراد نيست بلكه استقلال جامعه است در برابر قدرتهاي خارج از جامعه.
اين قدرتهاي خارج از جامعه گاهي ميآيند بخشي از سرزمين يك جامعه را ميگيرند ميشود نقض تماميت ارضي، ولي گاهي اينطور نيست يك وجب از خاك كشوري رسماً در تصرف حكومت و يك كشور بيگانه نيست ولي اقتصاد كشوري وابسته به آن كشور ديگر است يعني يك كشوري ميآيد و بگونهاي قراردادهائي با كشورهاي ديگر ميبندند كه عملا دست خودش را در شكوفائي آزاد استعدادها، در ابعاد فرهنگي و سياسي و غيره ميبندد يعني نقض استقلال اجتماعي خود بخود منجر ميشود به نقض آزاديها و بالعكس نقض آزادي انسانها در تعيين سرنوشت منجر ميشود به اينكه به شكلي در كام بيگانه بيفتد، چون بالاخره نتيجهاش اينست كه قدرت حاكم متكي به مردمش ميباشد و خوبخود بايد از طريقي به بيگانه متوسل بشود و ممكن است يك قسمتي از خاكش را هم بدهد، منظور اين بوده است كه اينها ميتوانند مقابل هم قرار بگيرند.
مساله قيد «مشروع» را عدهاي از دوستان ميگويند نه، آنجا كه صحبت تنافي باشد آنرا در پايين اصل آوردهايم ولي اينجا كه صحبت از همبستگي بين دو ذات است اين ديگر قيد نميخواهد و ايجاد نگراني هم نميكند.
اين قسمت را ميخوانم «در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آن...
» مكارم شيرازي ـ «آن» در فارسي به متعدد بر ميگردد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ «حفظ آن» به مبتدا بر ميگردد يعني بايد برگردد به «آزادي و حفظ استقلال» اگر ميدانيد كه «آن» براي ارجاع ضمير اشاره به «آزادي و استقلال» تمام نيست بنويسيم «حفظ اين دو عنصر تفكيكناپذير.
» انواري ـ بنويسيم حفظ اين دو.
طاهري اصفهاني ـ «حفظ آن» بهتر مطلب را ميرساند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بني صدر بفرمائيد.
بني صدر ـ ما داريم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران را مينويسيم.
در اين جمهوري دولت و ملت كه از هم جدا نيستند و دو گانگي ندارند.
سابق كه نيست هنوز مثل اينكه آن دوگانگي گذشته در ذهن ما وجود دارد، دولت عبارت است از گروهي از ملت كه مقدورات و وظايف مختصي دارد و بين ملت و دولت جدائي نيست ولي چون دولت مقدورات اختصاصي دارد، وظايف اختصاص هم دارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اين را نميتوانيم منفك كنيم كه چون مقدورات اختصاصي دارد، آزاديهاي اختصاصي هم دارد، پس بنويسيم وظيفه دولت و آحاد ملت ايران است يعني اينطور بشود «هيچ فرد يا هيچ مقام و مرجعي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و نظائر اينها...
» بني صدر ـ وقتي ميگوئيد سياسي، ديگر نظامي لازم ندارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ منهم فكر ميكنم اين كلمات چون كلمات شرحي هستند، ديگر لازم نيست كلمات شرحي بيايد فكر ميكنم اگر اينطور نوشته شود، خوب است «...
به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند» طاهري اصفهاني ـ هر چه شما ميگوئيد خوبست؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ يك مقدار تأكيد روي مسائلي چون استقلال فرهنگي، سياسي، اقتصادي مضر نيست اگر آقايان فكر ميكنند اين كلمات را برداريم مطلب كاملتر ميشود، بر ميداريم، فقط من يك توضيح ميدهم و آن اينست كه براي فرهنگ امروز جامعه ما يك مقدار تكيه روي اين مسائل فكر نميكنم مضر باشد.
طاهري اصفهاني ـ پس كلمه نظامي را هم اضافه كنيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ قسمت دوم اين اصل را ميخوانم توجه بفرمائيد «...
هيچ فرد يا گروه و هيچ مقامي حق ندارد به نام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي و اقتصادي و نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند و هيچ مقامي اجازه ندارد به نام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، آزاديهاي مشروع را ولو با وضع قوانين و مقررات سلب كند.
» البته بجاي «ولو»، «هر چند» ميگذاريم.
خامنهاي ـ وضع قوانين شامل مجلس هم ميشود؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ بله قانون اساسي براي همين است كه جلوي بعضي از قوانين را بگيرد قوانين مجلس هميشه محدود است در چهارچوب قانون اساسي.
خامنهاي ـ اگر در جامعه يك وضع فوِالعادهاي بود و قانون لازم بود چطور؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ با رفراندوم اين كار را ميكنند.
پرورش ـ «هيچ مقامي اجازه ندارد» را حذف كنيد.
رباني املشي ـ در مقام مقايسه «استقلال» و «آزادي»، استقلال بايد مقدم بر آزادي باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اهم و مهم آنجا مشخص است و تزاحمها اينطور نيست.
بايد ديد مطلب چگونه است.
اگر يادتان باشد در اصول آينده نوشتهايم و در حقيقت جمع ما اين بيان ايشان را به اين صورت كه فرمودند، صحيح نميداند.
خزعلي ـ سياسي، فرهنگي، اقتصادي و تماميت ارضي، اينها عطف به استقلال است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اگر در طرز نگارش يك «،» بگذاريم، درست ميشود.
آقاي جوادي بفرمائيد.
جوادي ـ يك حقي است براي افراد به نام آزادي و يك حقي است براي جامعه به نام استقلال و يك حقي است براي قلمرو به نام تماميت ارضي.
تماميت ارضي در برابر تجزيه است، استقلال در مقابل آزادي است و آزادي در برابر مسئوليت.
در اواسط اين اصل، اين سه مطلب آزادي افراد، استقلال جامعه و تماميت قلمرو را نام بردهايد، در حاليكه در صدر اين اصل فقط آزادي افراد و استقلال جامعه را ذكر كردهايد و اين بنظر من نارسا و مبهم است چون هميشه اين سه اصل در كنار هم و وابسته بيكديگر است و جدا شدني نيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ سؤال ايشان اينست كه ما در ذيل اين اصل، تماميت ارضي را به استقلال سياسي، فرهنگي و اقتصادي عطف كردهايم.
ولي خوب، ميدانيم كه تماميت ارضي يك مسأله است و اصولا استقلال از نظر مفاهيم حقوقي يك مسأله ديگر.
ما هم ميگوئيم چون عطف تفسيري نيست، بنابراين در صدر اصل كه نوشتهاند آزادي و استقلال، ديگر از تماميت ارضي ياد نكردهاند.
به هر حال منظورشان اينست كه اين عبارات طوري نباشد كه ابهام داشته باشد چون در صدر اصل نهم اسمي از تماميت ارضي به ميان نيامده است.
توضيحي كه ميدهم اينست كه آن چيزي كه ما گفتيم از نظر فلسفه اجتماعي پيوند تام بيكديگر دارد، «آزادي و استقلال» از نظر بينش سياسي است.
اما آن چيزي كه در ذيل اين اصل آمده و گاهي بهانه محدود كردن آزاديها ميشود غير از مسأله استقلال و اين چيزها، يك چيز ديگر هم هست و آن تماميت ارضي است.
يكي از نمايندگان ـ از لحاظ بينش سياسي و بين اين سه اصل نميتواند جدائي باشد و اين سه اصل يعني قلمرو، جامعه و افراد تفكيك ناپذيرند.
تماميت در برابر تجزيه، استقلال در برابر وابستگي و آزادي در برابر مسئوليت قرار دارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ با توجه به صحبت آقايان من پيشنهاد ميكنم بنويسيم «آزادي، استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور» يعني وحدت را در حقيقت در مقابل تجزيه ذكر كنيم.
آقاي بنيصدر نظري داريد؟ بني صدر ـ عرض كنم كه واقعيت اجتماعي چهار وجه دارد: سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي.
تماميت ارضي و نظامي و اداري، اينها همه در قلمرو «سياسي» قرار دارد.
البته اگر بخواهيم هر يك از وجوه را در اينجا بنويسيم، بايد آنچه را كه هر يك از آن وجوه شامل ميشود، آنها را هم ذكر كنيم.
بنابراين وقتي كلمه استقلال را ذكر ميكنيم معنيش اين نيست كه سرزمين ما را ديگري بگيرد و تصرف كند و ما در آنجا استقلال اجتماعي داشته باشيم.
چنين چيزي مطرح نيست.
وقتي استقلال از بين برود، تماميت ارضي هم از بين رفته است.
اينكه ميگوئيد كلمه «نظامي» هم اضافه شده به لحاظ اينكه وجوه مشخص نشده است، بايد در اينمورد بحث كنيم كه از «سياسي» ما چه چيز را ميفهميم و يك زيرنويس هم بنويسيم كه مقصود از «سياسي» چيست.
بناچار اينجا بدينگونه نوشته شده، يعني تماميت ارضي ناظر به قلمرو و در مقابل تجزيه است و اين غير از استقلال است كه مربوط به جامعه است.
بنظر من «استقلال» كلمهاي است كه هر چهار وجه را در بر ميگيرد.
حالا ما از لحاظ تأكيد، تماميت ارضي را هم آوردهايم.
اگر ميخواهيد اين كلمه را در بالا هم ذكر كنيد اشكالي ندارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكر از آقاي بني صدر، آقاي رشيديان شما فرمايشي داريد؟ رشيديان ـ بنده عرض ميكنم كه اين قيد تماميت ارضي، درست است كه ما در اول گفتيم استقلال، ولي استقلال به دو معني است، يك جنبه معنوي دارد مثل سياسي، فرهنگي و نظامي و يكي هم جنبه عيني و بيروني و واقعي دارد مثل مزرها.
وقتي ميگوئيم استقلال، هر دو جنبه به ذهن ميآيد و براي اينكه مطلب كاملا روشن باشد، كلمه «تماميت ارضي» را هم بدنبالش ميآوريم.
اما وقتي ميگوئيم «اقتصادي» چرا كلمه «نظامي» را نياوريم؟ يا بايد هيچكدام را نياوريم يا اگر آورديم بايد هر دو را ذكر كنيم.
من نميدانم چرا نبايد «نظامي» را كه بيشترين ضربه را از آن خوردهايم و بيش از چهل و پنج هزار مستشار نظامي بر ارتش ما مسلط بودهاند، ذكر نكنيم؟ اتفاقاً جاي نوشتن درست همين جاست، يعني بايد بنويسيم «استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي الخ...
» نايب رئيس (بهشتي) ـ بنده پيشنهادي دارم.
من نقد آقاي جوادي را از ديد خودم، نقدي ميدانم كه پاسخي برايش نيافتم.
ما اگر اين صفاتي را كه براي استقلال آورديم، برداريم و فقط بنويسيم «استقلال و تماميت ارضي» لااقل اين حسن را دارد كه اين «دو» ميتواند كلمات را بهم عطف كند.
چون آنطوري كه ما ميگفتيم استقلال سياسي، اقتصادي نظامي و غيره، نميتوانست عطف تفسيري باشد.
اگر كلمات، سياسي، فرهنگي و اقتصادي را اصلا برداريم و در حقيقت استقلال را به تماميت ارضي عطف كنيم، مشكل حل ميشود؟ طاهري اصفهاني ـ وقتي شما در كليات بحث ميكنيد و ميگوئيد استقلال، لابد اين كلمه «استقلال» به تمام جنبهها و شئون بر ميگردد.
يزدي ـ كلمه «استقلال» حتما شامل همه چيز ميشود، و اما ذيلي كه ميفرمائيد حذف كنيم تا كلمات به همديگر عطف شود، بدليل اهميتي كه اين چند مورد دارد، حتماً قيدش لازم است و بايد بنويسيم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ عيبش اينست كه اگر بخاطر اهميت روي يك نكتهاي تأكيدي كنيم، يك سوء تفاهمي را بدنبالش ايجاد ميكنيم.
يزدي ـ كلمه استقلال، سوء تفاهم ايجاد ميكند؟ حائري ـ «استقلال» در برابر استعمار است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ تماميت ارضي عطف به استقلال ميشود.
وقتي قبلا انواع استقلال شمرده شده ديگر تماميت ارضي را نوعي از استقلال نميشمارند بلكه يك عنصر جديد ميشمارند بنابراين كسانيكه با اين پيشنهاد موافقند كه اين صفات را اصولا حذف كنيم تا جلوي ابهامات گرفته شود، دست بلند كنند (عده كمي دست بلند كردند) پس دوستان بااين پيشنهاد موافق نيستند و رد شد.
آقاي آيت فرمايشي داريد؟ دكتر آيت ـ من معتقدم كه تمام اين عبارات بجز عبارت «وظيفه آحاد و عموم مردم ايران است» بقيهاش بايد حذف شود.
دليل دارم، حجتي كه آقاي جزايري كردند منطقي است.
ما گفتيم به نام حفظ استقلال، نگفتيم براي حفظ استقلال.
اگر اين تفكيك ناپذيري را ما حفظ كنيم، بقيهاش مفهوم را ميرساند و مطلب كاملا درست است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ما اگر بخواهيم فروع را هم نگه داريم و تذكر آقاي حائري را مورد توجه قرار دهيم و واقعاً اين اصل، گويائي تمام داشته باشد، پس بنويسيم: «در جمهوري اسلامي ايران، آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور...
» اين، ميتواند منظور ما را كاملا بيان كند و تا آخر هم هماهنگي داشته باشد.
يعني با اضافه كردن «وحدت و تماميت ارضي كشور» در صدر اصل، مسائل با يكديگر هماهنگ ميشود.
مكارم شيرازي ـ ضرري ندارد، به همين صورت بنويسيد.
يكي از نمايندگان ـ بنظر من كلمه «وحدت» اصلا لزومي ندارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ توضيح بنده اينست كه اين يك واقعيت است كه يكي از دامهاي استعمار تجزيه است.
يعني وقتي يك جامعه و كشور بزرگي وجود دارد كه چون بزرگ نيرومند است ميتواند در برابر قدرتهاي استعماري مقاومت كند، براي اينكه اين مقاومت قابل شكستن باشد، ميآيند و تمايلات تجزيهطلبي را تحريك ميكنند تا با تجزيه، اين قدرت بزرگ و نيرومند را بشكنند.
پس اگر بنويسيم «تماميت ارضي» مشعر به آن روح مطلب نيست، روح اصلي مطلب «وحدت» است.
«تماميت ارضي» در حقيقت مكمل آنست.
براي همين است كه من كلمه «وحدت» را پيشنهاد كردم و روي آن اصرار ورزيدم.
ضمناً بجاي «...
و حفظ آن» كه پيشنهاد شد بنويسيم: «...
و حفظ آن دو عنصر» بدين ترتيب اصلاح ميكنيم كه: «...
و حفظ آن عناصر» پس با توجه به اين اصلاحات، اعلام رأي ميشود.
لطفاً گلدانها را براي اخذ رأي ببريد.
طاهري اصفهاني ـ كسي «عناصر» نگفت.
آقا شما هر كاري ميخواهيد ميكنيد اصلا كلمه «وحدت» هم نميخواهيم، لزومي ندارد بجاي «...
و حفظ آن» بنويسيد: «و حفظ آنها».
نايب رئيس (بهشتي) ـ در مورد تبديل «عناصر» به كلمة «آنها» صحيح است ولي در مورد «وحدت و تماميت ارضي» اينجا خيلي بحث شد و نظر عدهاي از دوستان اين بود كه كلمه «وحدت» هم اضافه شود.
پس وقتي نظر عدهاي از دوستان بر اين است، اگر ميخواهيد كه مجلس پيش برود، در مقابل چيزي كه مورد تأييد عدهاي از دوستان است و ضرر هم نميزند ديگر ايستادگي نكنيد.
الان هم آوردن كلمة «وحدت» نه تنها به جائي لطمه و ضرر نميزند بلكه عبارت را تكميل هم ميكند.
مقدم مراغهاي ـ شما اصلا يك اصل ديگري درست كردهايد.
اسم اين كار را اصلاح عبارات نگذاريد.
زمين تا آسمان با هم فرِ دارد.
(همهمه نمايندگان) حيدري ـ «وحدت» و كلمه «تماميت ارضي» كافي نيست، آيا اينها تفكيك ناپذيرند يعني وحدت باشد و تماميت ارضي نباشد؟ مفهوم تماميت ارضي طوري است كه به تنهايي ميتواند ناظر به حفظ مرزهاي جغرافيائي و جلوگيري از تجزيه باشد، در حاليكه «وحدت» درست در مقابل تجزيه است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بنظر من در خيلي از موارد ممكنست «تماميت ارضي»، گويائيش به اندازه «وحدت» نباشد، كلمه وحدت خيلي صريحتر است.
البته اين عقيده من است و اما آقاي مراغهاي، از ديد بنده اين اصل تغييري نكرده بلكه تكميل شده است و من جائي براي صحبت موافق و مخالف نميبينم، مگر اينكه مجلس با اكثريت نسبي آراء، رأي بدهد به اينكه بايد مذاكرات ادامه پيدا كند.
عدهاي از نمايندگان ـ به اندازه كافي بحث شده است، ادامه آن ديگر لزومي ندارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ پس اگر موافق باشيد يكبار ديگر متن اصل نهم را قرائت ميكنم، تا اصلاحات را وارد كنيد: اصل 9 (اصل نهم) ـ در جمهوري اسلامي ايران آزادي و استقلال و وحدت و تماميت ارضي كشور از يكديگر تفكيك ناپذيرند و حفظ آنها وظيفه دولت و آحاد ملت ايران است.
هيچ فرد يا گروه و هيچ مقامي حق ندارد بنام استفاده از آزادي به استقلال سياسي، فرهنگي و اقتصادي و نظامي و تماميت ارضي ايران كمترين خدشهاي وارد كند و هيچ مقامي حق ندارد بنام حفظ استقلال و تماميت ارضي كشور، آزاديهاي مشروع را هر چند با وضع قوانين و مقررات سلب كند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اكنون اعلام رأي ميكنم، و از آقايان منشيها خواهش ميكنم در شمارش آراء كمك و نظارت بفرمايند.
(اخذ رأي بعمل آمد و نتيجه بشرح زير اعلام گرديد) نايب رئيس (بهشتي) ـ عدة حاضر در جلسه پنجاه و هشت نفر، آراء موافق پنجاه و شش رأي، آراء مخالف دو رأي و البته بدون رأي ممتنع اين اصل به تصويب رسيد، تكبير.
(حضار سه مرتبه تكبير گفتند) با تصويب اصل نهم اكنون اصل دهم خوانده ميشود.
مكارم شيرازي ـ قبل از اينكه اصل دهم خوانده شود، خواهش دارم در عين اينكه دقت لازم روي عبارات و كلمات ميشود، سرعت را هم رعايت بفرمائيد چون نزديك به دو ساعت طول كشيد تا اين اصل، كه قبلا هم در كميسيونها روي آن بحث و صحبت بسيار شد، به تصويب رسيد.
به عبارت ساده جانمان به لب ميرسد تا اينكه اصل تصويب شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ خواهش ميكنم اصل ده را قرائت بفرمائيد.
اصل 10 ـ از آنجا كه خانواده واحد بنيادي جامعه اسلامي است، همه مقررات و برنامهريزيها بايد درجهت آسان كردن تشكيل خانواده، پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پاية حقوِ و اخلاِ اسلامي باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اگر از دوستان ما در گروه اول كسي داوطلب توضيح نيست خودم بناچار در مورد اصل ده توضيح عرض كنم (كسي داوطلب نبود) به اين ترتيب توضيح اين اصل بعهده من خواهد بود.
از آنجا كه ما در مورد خانواده، در نظام اجتماعيمان به اهميت خاصي معتقد هستيم و اهميت خانواده و نقش اجتماعيش روي همه تصميمات و قوانين و مقررات اجتماعي و اقتصادي تأثير ميگذارد، ما لازم دانستيم كه اين اصل را در اصول كلي بياوريم.
جامعه اسلامي، جامعه ايست كه بر اساس آن نوعي از جهانبيني و بينش اجتماعي است كه كانون خانواده چيزي بسيار فراتر از كانون تعليم نيازهاي جنسي يا اقتصادي يا پاسخ به تعاونيهاي ساده در زندگي است.
نقش خانواده در اخلاِ، در پايهگذاري براي رشد عواطف انساني، در سالم نگاه داشتن انسان از تعديات و تجاوزهاي گوناگون و آماده نگهداشتن او براي آن طهارت روحي و سلامت اخلاقي كه ركني از اركان نظام فرهنگي و اجتماعي اسلام است، بسيار مهم است.
از اين جهت اين اصل بعنوان يك اصل بنيادي از اصول كلي قانون اساسي در اينجا آمده است و تعبير به اينكه پاسداري از قداست و استواري روابط خانوادگي بر پاية حقوِ و اخلاقي اسلامي كه در پايان اين اصل آمده، نشان دهندة اين است كه ديدي كه مكتب ما نيست به خانواده دارد تا چه اندازه عميق و همه جانبه است.
اين توضيحي است كه دربارة اين اصل و علت آوردنش در اينجا، ميتوانم بيان كنم.
براي اينكه ترتيب را كاملا رعايت كنيم دوستاني در اينجا براي صحبت اسم نوشتهاند ولي ميخواهيم ببينيم كه اول سؤالي هست كه بايد به آن جواب داده شود يا خير؟ بعد هم كسي موافق يا مخالف است اعلام كند تا اسمش يادداشت شود نوبتها رعايت شود.
كسي سؤالي دارد؟ آقاي موسوي تبريزي فرمايشي داريد؟ موسي تبريزي ـ خانواده يك واحد بنيادي جامعه است، ديگر لازم نيست «جامعة اسلامي» بنويسيم، يعني كلمه «اسلامي» لزومي ندارد.
مثلا در شوروي واحدي به نام واحد خانوادگي وجود ندارد.
پس واحد جامعه بودن منحصر به اسلام نيست كه بگوئيم خانواده يك واحد جامعة اسلامي است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ تا به حال دو نفر از دوستان يعني آقايان بني صدر و موسوي جزايري نوبت گرفتهاند تا بعنوان مخالف صحبت كنند.
البته آقاي موسوي جزايري ميفرمايند كه مخالفتشان در عبارت است.
آقاي فاتحي سؤالي داريد؟ فاتحي ـ اين اصل بصورت يك توصيهاي تنظيم شده است و مقام مسئول يا كسي كه بايد آن را به اجرا در آورد، معلوم نيست كيست.
دولت است يا مجلس يا مسئول ديگري؟ به هر حال بايد در اينجا اين مطلب روشن شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ گفتهايم همة مقررات و برنامهريزيها بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده و مسائل مربوط به خانواده باشد.
لزومي ندارد بگوئيم چه كسي يا چه مقامي.
هر كس در جاي خودش.
مجلس در حد خودش، دولت در جاي خودش بايد وظيفهشان را انجام دهند.
قائمي ـ اينجا كه گفتهايد همة مقررات و برنامهريزيها، مقصودتان چيست؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ همة مقررات و برنامهريزيها، يعني همة مقررات مجلس، مقررات دولت، مقررات شوراهاي استان و شهرستان و همة برنامهريزيهائي كه در دستگاههاي اجرائي ميشود.
قائمي ـ بايد مشخص كنيد كه مقصودتان از مقررات و برنامهريزيها چيست، در غير اين صورت اشتباهي پيش ميآيد، چون معلوم نيست كه مثلا مقررات راهنمائي و رانندگي جزء كدام يك از مقررات است.
رشيديان ـ بجاي «مقررات» بنويسيد «قوانين» چون اين دو كلمه اصطلاحاً دو تا است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اگر عبارت مبهم است ميتوانيم بنويسيم «قوانين و مقرارت و برنامهريزيها» آقاي خزعلي سؤالي داريد؟ خزعلي ـ مراد از «خانواده» تنها زن شوهر است يا زن و شوهر و فرزندان؟ اگر مقصود قسمت اخير است پس بايد نوشت «تشكيل مباني خانواده» چون خانواده اعم است از زن و شوهر و فرزندان.
نايب رئيس (بهشتي) ـ يعني دولت تسهيلاتي براي ازدواج فراهم كند؟ وقتي كسي ازدواج ميكند اين يك اصطلاح است كه ميگويند تشكيل خانواده داده است.
ديگر صبر نميكنند تا فرزندي بوجود بيايد.
آقاي سبحاني سؤال داريد؟ سبحاني ـ من يك شبه سؤال دارم.
اگر بخواهيم قانون مدني بنويسيم، اين اصل براي مقدمه آن خوب است ولي اگر اين اصل را در قانون اساسي بياوريم، متناسب نيست يعني تناسبي با قانون اساسي ندارد چون مسائل مربوط به خانواده و نكاح و امثال آن براي مقدمه قانون مدني بسيار خوب است ولي آوردن اينگونه مسائل بعنوان اصلي از اصول قانون اساسي بهيچ وجه ضرورت ندارد و اگر حذف شود بهتر است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي سبحاني سؤال داريد يا بعنوان مخالف صحبت ميكنيد؟ شما بدين ترتيب بهتر بود بعنوان مخالف نوبت ميگرفتيد صحبت ميكرديد.
سبحاني ـ مخالف نيستم، اين اصل ضرري ندارد ولي آوردنش هم لزومي ندارد و اما دنباله سؤالم اين است كه اگر خانواده، واحد بنيادي جامعه اسلامي است، فرهنگ هم در واقع بنياد جامعه اسلامي است، پس براي آن هم يك اصل بايد نوشته شود يا براي اقتصاد همين همينطور يك اصل بياوريد.
اين اصل از روي چه ملاكي نوشته شده و اينجا آوردهايد؟ حائري ـ اشكالشان وارد است.
راجع به همه مقررات كه نبايد در قانون اساسي ذكري به ميان آورد.
اگر اينطور باشد پس بنويسيم كه خانواده چه بايد بخورد، چه بايد نخورد، اين كه درست نيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي موسوي قهدريجاني شما سؤالي داريد يا مخالفيد؟ موسوي قهد ريجاني ـ من موافقم ولي اشكال كلي دارم، مثل اينكه قرار دوستان اين بوده است كه اصل پيش نويس قبلي را دگرگون بكنند چون بعضي از اصولي كه در پيش نويس قبلي بوده مطلب را كاملا ميرسانده ولي گويا اصرار داشتهاند كه حتما آن را تغيير بدهند.
الان هم براي مردم اين اشكال وجود دارد كه ميگويند اين اصولي كه تصويب ميشود هيچ رابطهاي با آن اصول پيش نويس قبلي ندارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ يكبار ديگر دوستان اين مسأله را مطرح كردند و جواب آن را گفتيم.
انتظار داريم كه اين مطلب ديگر تكرار نشود، چون وقت مجلس را مطالب تكراري ميگيرد قبلا توضيح داديم كه تشكيل اين مجلس براي اين نيست كه پيش نويس قبلي با كم و زياد كردن يك كلمه يا جمله عيناً تصويب شود.
تا آنجا كه من ميدانم و با موكلينم در مجالس متعدد صحبت ميكرديم مردم ميگفتند كه مثلا فلان مطلب بعنوان يك اصل در پيشنويس قانون اساسي ذكر شده بايد آورده شود، يا فلان اصل زائد است بايد حذف گردد.
بنابراين اگر ما تغييراتي ميدهيم، اين تغييرات بامطالعه كافي و يا بررسي همه پيشنهادها و نظريات مردم و ساير گروههاست.
اگر حضرتعالي انتقادي بر متن اين اصل داريد، سؤال بفرمائيد يا پيشنهاد اصلاح آنرا بدهيد.
عرض كردم سؤال معنياش اينست كه اين متن مبهم است و روشن نيست.
آنچه شما فرموديد اعتراض بود به اينكه چرا متن قبلي را تغيير دادهايد.
لابد دلايلي داشته است كه تغيير دادهاند.
به هر حال اگر جنابعالي مخالف اين اصل هستيد، بفرمائيد بعنوان مخالف صحبت كنيد.
رحماني ـ بنظر من كلمه «اسلامي» زائد است.
دكتر بيت اوشانا ـ در عبارت «پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوِ و اخلاِ اسلامي» بنظر من بايد نوشت شود «پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوِ مساوي و اخلاِ اسلامي.
» نايب رئيس (بهشتي) ـ اين مطلب را در كميسيون هم فرموديد و قرار مان اين بود كه آنچه در كميسيون مطرح ميشود و در جوابش توضيح ميدهيم دوباره در جلسه علني مطرح نكنيم تا وقت مجلس گرفته نشود.
به هر حال آنجا خدمتتان عرض كردم كه چون حقوِ در اسلام متعادل است، به همين جهت ميگوئيم «بر پايه حقوِ و اخلاِ اسلامي» و حقوِ مساوي اگر به معني متعادل باشد عيبي ندارد ولي اگر به معني يكساني باشد، البته درست نيست.
آقاي عرب سؤالي داريد؟ عرب ـ اينكه فرموديد همه مقررات و برنامهريزيهاي مربوط بايد درجهت آسان كردن تشكيل خانواده باشد، آن عواملي كه اين جهت را بوجود ميآورد مبهم است.
بايد معلوم شود به چه وسيله، مستقيم است يا غير مستقيم؟ بايد اينها مشخص شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اينها را مراكز قانون گذاري تعيين ميكنند، ما در اين جا فقط جهت كلي را ميگوئيم.
قانون اساسي كارش اين است كه جهت كلي بدهد به قانون گذاريها و اجراي قانون در مراحل بعدي و تفسير آن بعداً ميآيد.
آقاي رشيديان بفرمائيد.
رشيديان ـ اصولا دولت و خانواده هميشه دو اصل بنيادي مسائل سياسي و اجتماعي هستند در اينجا ما براي خانواده كه جنبه اصولي و بنيادي دارد، كلياتي تعيين ميكنيم و چون خانواده محور جامعه در هر كشور است، پس بايد در اينجا يك اصل كلي برايش داشته باشيم و در جواب آقاي سبحاني بايد عرض كنم كه در قانون مدني مسائل جزئي را مطرح ميكنيم.
آوردن اين اصل در اينجا ضروري و لازم است.
(رحماني ـ سؤال مرا جواب نداديد.
من گفتم كلمة «اسلامي» را چرا آورديد؟ بنظر من زائد است.)
نايب رئيس (بهشتي) ـ بعضي جوامع هستند كه در ديد كليشان به خانواده اينطور نگاه نميكنند.
آقاي اشراقي سوالي بود؟ (اشراقي ـ مراد از «آسان كردن تشكيل خانواده» چيست؟ يعني مثلا وسائل خانه برايشان بخرند؟) يكي از همين تسهيلات مساله سن ازدواج بود كه وقتي سن ازدواج را به هجده سال بالا بردند، ديديم چه اشكالاتي بوجود آمد.
در حالي كه حالا ميگوئيم تسهيلاتي براي تشكيل خانواده بوجود بيايد يعني مثلا سن ازدواج از هجده سال پايين بيايد.
اين يك نمونه بود كه عرض كردم وگرنه موارد متعددش زياد است، يا قوانين مالي هم همينطور است.
مثلا كسي كه متأهل بود، حق تأهل مسخرهاي به او ميدادند و اگر سه هزار تومان حقوقش بود، فرض بفرمائيد پنجاه تومان به او كمك هزينه ميدادند در حاليكه وقتي كسي ازدواج ميكند از نظر اقتصادي، زندگيش تفاوت چشمگيري با قبل از ازدواج پيدا ميكند.
خوب اجازه بفرمائيد كسانيكه بعنوان موافق و مخالف اسم نوشتهاند از هر گروه يك نفر بيايد صحبت كند.
آقايان: موسوي اردبيلي و رشيديان موافق هستند و آقايان: بني صدر و اكرمي مخالف.
بدين ترتيب از گروه مخالف يك نفر صحبت كند.
اكرمي ـ من نوبتم را به آقاي بنيصدر ميدهم تا ايشان بعنوان مخالف صحبت بفرمايند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بنيصدر بفرمائيد.
بني صدر ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
ديروز كه از يزد بر ميگشتم در فرودگاه تهران چند نفر از خانمها كه مرا ديدند آمدند جلو و گفتند چرا نماينده ما يعني خانم گرجي در مجلس صحبت نميكنند و از حقوِ ما دفاع نميكنند؟ و من آنجا گفتم كه ما زن و مرد نداريم، ما مسلمان داريم و شما هم به همه رأي داديد و ان شاء الله همه نمايندگان در فكر حقوِ همه، اعم از زن و مرد هستند اما اين اصلي كه شما اينجا آورديد با آن اصولي كه در پيش نويس بود تفاوت كلي دارد، درست است كه ما تعهدي نداريم عين همان پيش نويس را تصويب كنيم يا كم و زياد بكنيم، اما هر بار كه متني را عوض ميكنيد بايد جامعتر بفرمائيد تا معلوم شود كه چرا آنرا برداشتيم و بجايش اين را گذاشتيم، اين درست نيست كه ما بدون هيچگونه توضيحي بگوئيم آن يكسال زحمت هيچ و ما از اول نشستيم و اين اصول را نوشتيم كه طرف ما بنشيند مقايسه كند و بگويد كه در آنجا به ما حقوقي داده بودند ولي در اينجا آن را گرفتند.
اين است كه گروهها هر بار كه اينكار را ميكنند بايد توضيح بدهند كه چرا اين متن را ترجيح دادند زيرا توضيح آنها براي رأي ما هم مهم است، و جامعه حق دارد اين توضيح را از ما بخواهد.
شما در اينجا اصلي را گذاشتيد.
چه چيز را با اين اصل ميخواهيد بگوئيد؟ از حقوِ زن ميخواهيد دفاع كنيد؟ از حقوِ مرد ميخواهيد دفاع كنيد يا از هر دو ميخواهيد در چهارچوب خانواده دفاع كنيد؟ در اين صورت خانواده چيست و به چه مناسبت قداست دارد؟ قداست خانواده در چيست؟ چون مقدس آن طوري كه در علم اجتماعي بحث ميكنند يعني اصل غير قابل تغيير، شما چنين چيزي ميخواهيد بگوئيد كه در مقررات خانواده هيچ وقت هيچگونه تغييري لازم نيست؟ چطور چنين چيزي ميشود؟ ناچار كم و زياد پيش ميآيد.
همين سن ازدواج اگر روزي ضرورت پيدا كرد شما حاضر نيستيد هيچگونه تغييري در آن بدهيد؟ و گفتن اينكه استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوِ و اخلاِ اسلامي است، باز هيچ مشكلي را حل نميكند.
چطور شد به اصل سه كه رسيد سير تا پياز لازم شد كه بيايد ولي اينجا كه رسيد آسمان تپيد؟ ما وقتي به حقوِ زن و نحوه برخورد با حقوِ زن نگاه ميكنيم در آن يك استمراري ميبينيم، در قبل اسلام بعد اسلام همين استمرار هست كه عبارت ميشود از حمايتي از زن به لحاظ اينكه قدرت سياسي هميشه به حقوِ زن متجاوز بوده ولي مذهب مدافع آن بوده و بعنوان ناموس از آن دفاع ميكرده است.
در فرنگ وقتي بحثي پيش ميآمد ما ميگفتيم نه، اين چيزهائي كه شما ميگوئيد در اسلام نيست و اسلام اين حقوِ را براي زن قائل شده است، ولي شما هنوز در حقوِ فرنگي اينها را قائل نشديد، ميگفتيد مسأله همين جاست كه ما در حقوِ به زن آزادي كمتر دادهايم ولي در عمل بيشتر و به عكس شما در حقوِ بيشتر دادهايد اما در عمل كمتر، بنابراين حالا اگر مراد شما اين است كه ميخواهيد اين عمل و حقوِ را يكي بكنيد، اين بايد مشخص بشود و خوانندة اين متن يك چيزي بايد حاليش بشود.
مگر در جامعه اسلام قرار بود كه ازدواج به شيوة كمونيستي بكنند؟ به شيوة كفري كه ازدواج نميكردند ناچار اسلامي ميكردند، دو تا مسلمان وقتي ميخواهند ازدواج بكنند، ميروند خطبه عقد اسلامي ميخوانند.
بنابراين وقتي شما اصلي ميآوريد در واقع ميخواهيد به جامعه و بخصوص به زنان كشور بگوئيد كه چيزهائي كه ميگفتند دروغ است و باطل است و ما ميخواهيم در جمهوري اسلامي اين حقوِ را به رسميت بشناسيم، كجاست آن؟ هيچ صراحتي در اين اصل شما نيست بلكه بعكس مثل اينكه كمال توجه را كردهايد كه حتي المقدور متني بنويسيد كه هر كس خوانده بگويد اين همان متني است كه من ميخواهم.
بعد آنوقت سر اجرايش كه برسد همه با هم دعوا خواهند كرد چون آن روز من از بيان آقاي حائري اينطور فهميدم كه عبارت «قوامون علي النساء» را ايشان به معني «المسلطون» ميگيرند و ميگويند «الرجال مسلطون» ممكن است من اشتباه فهميدم، من هيچ از آن آيه چنين دركي را ندارم حالا لازم است با ايشان بنشينيم و بحث كنيم، اگر بخواهيم بگوئيم زن ناقص است، خوب مرد هم ناقص است، در اين دنيا هيچ موجود كاملي نيست، جمع كه ميشوند يك ذره به طرف كمال ميل ميكنند زن ناقص است، مرد هم ناقص است هيچ كدام به تنهائي كمالي ندارند دوتائي كه با هم جمع ميشوند به كمال نزديك ميشوند از اين جهت خانواه در اسلام اهميت دارد.
خوب اينها بايد اينجا واضح و روشن باشد ولي ايراد اصلي من به اين اصل اين است كه آن مختصر وضوحي هم كه در آن پيش نويس و در آن اصل بود، آن مختصر را هم اينجا كفر و مفرو» كرده و از بين بردند، و يك كلماتي بكار بردند كه اين كلمات بعدها موجب مشكلات مهمي ميشود كه يكي همين كلمة «قداست» است كه گفتم.
بعد شما ميگوئيد كه مقررات و برنامهريزيها بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده و پاسداري از آن باشد، اولا اين حكم قطعي را اينجا نميشود داد كه ما هميشه بايد آسان بكنيم معلوم نيست، يك وقتي شرايطي ايجاب ميكند كه به دليلي از دلايل يك ذره بايد مشكلات ايجاد بكنيم مثلا جمعيت ما زيادي شد چه كار كنيم؟ بگوئيم چون اينجا اصل بر آساني است، ما بايد آسان نگهداريم و حتي مقرراتي وضع نكنيم براي اينكه محدوديتي از جهت فرزندان پيش بيايد چون در كليساي كاتوليك اين ممنوع است اما در شرع ما امكان دارد.
وقتي امكان دارد چرا اين امكان را از بين ببريم؟ چون شما نگفتيد «ازدواج» شما گفتيد خانواده و آقاي خزعلي حق دارند، خانواده شامل فرزندان هم ميشود اين كلمه خيلي زير و بم دارد و با دقت بايد رعايت كرد.
خوب حالا «آسان كردن» هم هزار جور ميشود.
بر چه اساسي آسان كنيم؟ بر اساس اينكه حقوِ بيشتري براي زن قائل بشويد، اين يك جور آسان كردن است و حقوِ بيشتري براي مرد قائل بشويد، اين هم يك جور آسان كردن است اگر مقصودتان هيچ كدام از اينها نيست و ميخواهيد مقررات خارج از اينها مثلا از جهت مالي امكاناتي فراهم بكنيد، خوب اين هم يك جور مقررات است، كداميك از اينها مراد شماست؟ ملاحظه بفرمائيد كه وقتي شما اصلي مينويسيد اين اصل بعداً ميرود و بدست مردم ميرسد نگاه ميكنند و ميگويند چه حقوقي به ما دادهاند و چون معلوم نيست، ميگويند پس چرا اين اصل را تصويب كرديد و آن هم به صورت كلي؟ بنظر من چون مسأله خانواده در آن پيشنويس بوده، خواستهاند اينجا هم بيايد اما خانواده در آن پيشنويس مقاصدي را ميجست كه آن مقاصد حالا در اين اصل نيست.
موسوي جزايري ـ آقاي بنيصدر آن امتيازات را توضيح بدهيد.
بني صدر ـ من پيشنويس را در دسترس ندارم، اگر داريد عنايت بفرمائيد بنده مقايسه ميكنم (پيش نويس را به ايشان دادند) در پيشنويس نوشته شده كه: «قوانين بايد اسباب استواري ازدواج را بر پاية توافق در عقيده و علاقه قرار دهد.
» ما ميدانيم در جامعه خودمان ازدواج بر اين دو پايه نيست بلكه بر پاية ملاحظات و روابط و امتيازات است، مطلب دوم تقدم حقوِ خانواده است بر هر يك از زوجين كه در نتيجه يك تأميني است براي همسر كه او را تا حدود زيادي حمايت ميكند در مقابل هوسبازيهاي حضرت شوهر، آنجا رابطه زن و مرد بر مبناي طهارت و تقوا و ارزشهاي والاي انساني است ولي در اينجا بر پاية اخلاِ و حقوِ اسلامي است، بنظر ميرسد كه آنجا صراحت دارد ولي اينجا صراحت ندارد براي اينكه تقوا و طهارت و ارزش انساني، يعني زن را بايد انسان به حساب آورد، آنچه كه در ذهن مردم است بايد ملاك قرار داد هر قدر صراحت داشته باشد بهتر است به هر حال آنچه آنجا صراحت دارد، اينجا صراحت ندارد، حالا اگر اين را در اصل دوازدهم يا بعداً آوردهايد، بفرمائيد و گرنه راجع به آن هم من حرف ميزنم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اصل دوازدهم مربوط به خانواده و اهتمام نقش زن بعنوان مادر است.
اگر وارد ميدانيد بفرمائيد.
بني صدر ـ نه، ميخواهم بدانم آنرا جاي ديگري آوردهايد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ نه، ما آنرا از اصول كلي خارج كردهايم.
بني صدر ـ جاي ديگري بردهايد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ بله در جاي خودش ميآيد.
بني صدر ـ «ميآيد» يعني شما آوردهايد يا نه؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ بله آوردهايم.
بني صدر ـ پس آوردهايد، بنابراين چرا بحث آن را اينجا بكنيم؟ پس بر ميگردد به همان مطلب كه آن متن با اينكه هنوز جا داشت كه صراحت بيشتري پيدا بكند، شما همه صراحتهايش را اينجا از بين برديد.
خانم گرجي ـ اگر اجازه بفرمائيد در مورد حقوِ زنان كه آقاي بني صدر صحبت كردند پنج دقيقه هم من ميخواهم صحبت بكنم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ چون نكتهاي مربوط به شخص شما گفته شد طبق آئيننامه پنج دقيقه وقت ميدهم كه تشريف بياوريد اينجا و توضيح بفرمائيد.
خانم گرجي ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
اولا در رابطه با سوالي كه خواهران از آقاي بنيصدر كردهاند و احياناً در جاهاي ديگر از خود من هم ميشود كه آيا فلاني بعنوان دفاع از حقوِ زن براي ما چه كرده؟ واقعاً من نميدانم چه جوابي به اين خواهران بدهم، با توجه به اين اصولي كه تا حالا بتصويب رسيده آن اصول همه درباره اصل حكومت اسلامي بوده حالا نميدانم اين خانمها ميلشان اين بوده كه ما حقوِ زنان را جدا از انسان و از حكومت اسلام و مسلمانها بدانيم؟ درباره همه اموري كه تا به حال در اينجا آمده آيا زن و مرد مطرح بوده است؟ آيا گروهي بطور جداگانه مشخص شدهاند كه اين خواهران فرضاً اعتراض داشته باشند يا از من بخواهند كه هر ساعت بيايم اينجا و اختصاصاً راجع به حقوِ آنها فرياد بزنم؟ من نميدانم اين چه انتظاري است كه دارند، من الان به مواردي كه فرضاً در اصل سه تصويب شده اشاره ميكنم «رفع تبعيضات ناروا»، «محو هرگونه استبداد و خود كامگي»، «مشاركت دادن عامه است» يعني خواهران فكر ميكنند جزو ملت نيستند؟ جزو عموم مردم نيستند؟ من دفعه اول هم كه اينجا آمدم و عرايضي را بسمع افراد رساندم، گفتم اصلا جدا كردن زن از مرد معني ندارد وقتي ميگويد: «يا ايها الذين آمنوا» بايد بگويد «يا ايتها التي امن» مثلا يك همچون چيزي، يعني اي خانمهائي كه ايمان آورديد.
وقتي خطاب به مؤمنين هست در يك موردهائي كه لزوم هست براي تأكيد بيشتر تكرار ميشود، دليل ندارد كه ماهر ساعت حقوِ جداگانه براي خواهران منظور بداريم.
ايجاد خودكفائي بخصوص در زمينههاي علمي، اقتصادي، نظامي، صنعتي، كشاورزي اينجا فردي مشخص نيست، تعديل ثروت، توزيع عادلانه والي آخر و تغذيه و مسكن و كار و باز بالا بردن آگاهيهاي عمومي، جدا كردن خواهران، برادران چنين چيزي لازم نبود و باز ايجاد وسائل لازم و كافي آموزش و پرورش همگاني و رايگان باز بگوئيم براي خانمها و آقايان، پس آقايان هم بايد اعتراض بكنند كه اين برادرها در اينجا هيچگونه دفاعي از حقوِ مردان نكردند و گفتند «ملت» و آگاهي همه يك چنين اعتراضي براي نمايندگان مرد هم اينجا واجب است و لازم؟ و بعد تأمين حقوِ همه جانبه افراد اعم از زن و مرد را هم مطرح كردهاند، جاي بحثي نبوده منهم فردي نيستم كه هر لحظه بپرم وسط مجلس، آخر دليلي ندارد، يا از من اين كارهائي كه در شأن يك زن نيست بر نميآيد، من نه مدافع اين اصل بودم و نه مخالف ولي خودم اين اصل را قبول دارم، خوب حرفهائي بود، اما معذرت ميخواهم كه وقت از پنج دقيقه ميگذرد و چارهاي هم نيست.
من بعنوان اينكه در اصل اشكالي هست، كاري ندارم ولي وقتي ميخواهد مطرح بشود اولا در جواب آن افرادي كه مثل آقاي بنيصدر ميگويند كه اينجاجايش نبود، ميگويم خيلي چيزها تصويب شده كه جايش اينجا نبوده؟ خانواده يك ركن كوچكي از اجتماع است خيلي چيزها در جايش نبوده و ما داريم مينويسيم چطور شده كه اين يك اصل اساسي جايش اينجا نبوده؟ اولا اين اصل جايش همين جاست و من با اينكه خودم ميدانم اين پيشنهادي كه دادهام شايد جايش اينجا نباشد اما ميبينم خيلي چيزها جايش اينجا نبوده بخصوص در عنوان اصول كليه در اين فصل اول قانون اساسي كه ما داريم تصويب ميكنيم و براي محكم كاري ميگذاريم من پيشنهادي دادهام كه مربوط به نقش زن در كانون خانواده است به اضافه اينكه نقش خانواده يك نقش بنيادي است، نقش زن در اساس خانواده يك نقش اساسي و بنيادي است و لذا حقوِ زن، بخصوص حقوِ مادران در دوراني كه واقعاً براي ساختن انسان مجبور هستند مشتقاتي را متحمل شوند مراعاتي درباره آنها بشود و حقوِ آنها در آن دوران بخصوص و هميشه مراعات بشود و باز اين تذكري است كه دادم و نميدانم به تصويب برسد يا نه ولي من در اين مورد ميايستم و آن را دنبال ميكنم و نه اينكه بگويم بعنوان مخالف از اينجا ميروم و يا رأي ممتنع ميدهم، ميايستم و دفاع ميكنم و در همين اصل، اصلي بايد اين را ثابت و تصويب بكنيم كه براي حقوِ زن يك دادگاه صالحهاي باشد كه هر برنامهاي داشته باشيم بدهيم دادگاه صالحه و همين دادگاه صالحه را اينجا تصويب ميكنيم براي پاسداري حقوِ خانواده نه حقوِ زن، اما آنكه ضربه بيشتري ميخورد در نظام زن بوده اين را نوشتهام و شايد به موقعش بگويم.
به هر صورت چون وقتم تمام شده اين آياتي كه اينجا هست در سوره نساء كه در رابطه با همان سؤال و جوابي كه قبلا دادم «الرجال قوامون علي النساء» من مفسر نيستم ولي خوب ما كلمه قيوم در قرآن داريم و من درباره اين آيه حاضرم با برادران بحث كنم كه ما در قرآن قيوم داريم، قوام و قوام الشيء اگر لازم بود چيز ديگر است و قيوم چيز ديگر.
متشكرم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي موسوي اردبيلي بعنوان موافق صحبت ميفرمايند.
موسوي اردبيلي ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
من خيلي خوشحالم از اينكه درباره اصلي، آن هم بعنوان موافق دفاع ميكنم كه بعقيده من يكي از مترقيترين اصول قانون اساسي است، خصوصا در مقابل تشكيلاتي كه برادر عزيزمان آقاي بنيصدر گفتند ولي متأسفانه مثل اينكه تشريف بردهاند، اما راجع به اين اصل همانطور كه عرض كردم يكي از اصول پر محتوا و مترقي اين قانون اساسي است كه تدوين كنندگان، آن را بحق و بجا تدوين كردهاند و در اينجا آوردهاند ولي تا آنجائي كه من درك ميكنم و ميفهمم اين اصل به منظور اهميت دادن به نظام خانواده است كه يك نظام خاص اجتماعي است كه خانواده به معناي واقعي خانواده، در جامعه محفوظ بماند و عوامل و شرايطي كه خانواده را سست ميكند و از بين ميبرد و به هم ميزند در مقابل آنها، در مقررات و قوانين و برنامهريزيها چارهانديشي شود و تلاش شود كه خانواده از بين نرود، چون در زندگي ماشيني، وضع خواه ناخواه طوري پيش ميآيد كه زنها از محيط خانواده به محيط كار جذب ميشوند و همين رفتن زن از محيط خانواده به محيط كار و جذب شدن در آن بناي خانواده را تضعيف ميكند و خانواده را از آن معناي واقعي خانواده بيرون ميبرد و آن را متلاشي ميسازد و خانواده را در جامعه بزرگ حذف ميكند.
اين اصل براي اين است كه بگوئيم مقررات، قوانين و برنامهها طوري تنظيم شود كه خانواده در جامعة بزرگ حذف نشود و معناي آن محفوظ بماند و نه تنها محفوظ بماند بلكه وسائلي هم فراهم بكنيم كه اين وسائل براي تشكيل و حفظ و حراست خانواده، آن هم خانواده سالم، خانواده بر مبناي حق، بر مبناي اخلاِ و فضيلت كه تامين كننده مرد و زن و بچهها و هر كسي كه منتسب به آن خانواده است، ضروري است.
جناب آقاي بنيصدر اين برادر عزيزمان مثل اينكه برداشت ديگري از اين اصل داشت.
او مثل اينكه مطالعه نكرده بود و بنظرش اين طور بود كه اين مربوط به حقوِ زن در مقابل حقوِ مرد است البته وقتي پاي خانواده بميان ميآيد و بحث از خانواده ميشود، چون زن عضو خانواده است طبعاً با حقوِ او تماس پيدا ميكند اما در اين اصل بر خلاف اصل دوازده كه بعد ميآيد، در آن جا بيشتر تكيه به حقوِ زن است كه در اينجا برداشته شده و در جاي ديگر آمده يا نيامده، در اين اصلي كه الان مورد بحث است حق زن در مقابل حق مرد مورد تكيه بالخصوصي نيست بلكه از «خانواده» بعنوان يك واحد بنيادي اسم برده شده كه در مقابل هضم شدن خانواده در جامعه و سست شدن بنياد خانواده و از بين رفتن خانواده بمفهوم اصلي خانواده با جذب شدن زنها در محيط كار، در خارج از خانه و در كارخانهها و امثال اينها منافات دارد.
البته زن ميتواند كار كند بحدي كه لطمه به حقوِ بچهها نزند و با وظايف مادري و شوهر داري منافاتي نداشته باشد.
بنابراين مسأله خانواده كه در اين اصل گفته شده و بجا گفته شده و همين جا هم بايد بيايد و مربوط به قانون مدني هم نيست، مربوط به قانون اساسي و در كلياتش هم بايد گفته شود كه مفهوم خانواده در اينجا بايد ذكر بشود.
براي اينكه وقت را اضافه نگيرم بنابراين صحبت كردن درباره اينكه در اينجا يك مغلطه كاري شده براي اينكه بگويند به زنها هم چيزي دادند با اينكه به زن چيزي داده نشده و شايد اصلا چيزي هم از او گرفته شده، اصلا اين از مسير بحث بيرون رفتن و يك برداشت ديگر كردن است و اين حملش بر اين است كه برادر عزيزمان متن اصل را هم در پيش نويس اول و هم در اين پيشنويسي كه الان دستمان هست، درست مطالعه نكرده بودند.
اما من فكر ميكنم اگر يك جهت بسيار اساسي و فرِ بسيار مهم بين متن پيشنويس اول و متن فعلي در ميان نباشد و ما تلاش بكنيم همان نسخه اول را به تصويب برسانيم، جاي اين سؤال (حالا با جايا بيجا كاري نداريم) پيش ميآيد اما اگر فرقي داشته باشد در آن صورت ديگر چارهاي نيست يا بايد بكلي عوض كرد يا بايد تغيير داد، البته يك تفاوتي بين اين دو اصل وجود دارد، ايشان مثل اينكه موقع خواندن توجه نكردند و آن در جمله اول است.
در اين اصل پيشنويس كه بايد از آنهم دفاع بكنم بدليل اينكه مثلا چي بوده در آنجا تعبير اين است «خانواده واحد بنيادي جامعه انقلابي ايران محسوب ميگردد» انصاف بايد داد اين جملهاي كه بعد تدوين شده خيلي بهتر است، اين جمله نوشته شده «از آنجا كه خانواده واحد بنيادي جامعه اسلامي است» آيا اين جمله بهتر نيست؟ بنظر من اين جمله اولا معني وسيعتري دارد و ثانياً ما بعنوان ايراني، واحد خانواده را به آن معنائي كه من برداشت داشتم، اگر صحيح باشد نداريم.
ايرانيها يك وقت زندگيشان و نظام جامعةشان، نظام خانواده بوده دليل اينكه در آنوقت همه نظامها، نظام خانواده بوده است اما بعدها هم مثلا حتي آنهائي كه الان زندگيشان در زندگي ماشيني مضمحل شده، زندگيشان بر اساس نظام خانواده بوده و اين يك فرِ بسيار اساسي است ما بين اين دو جمله.
حالا ايشان اين را قبول داشتند و نفرمودند يا دقت نكردند و يا چطور شد، من نميدانم.
اين يك فرِ و اما جمله بعد كه نوشته «همه مقررات و برنامهريزيها بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده باشد» حالا پاسداري از قداستش بماند، بعد ميگويد بايد باشد، اين جمله هم بنظر نميآيد جمله نارسائي باشد البته بين دو متن، جملات ديگر هم شايد با هم خيلي فرِ نداشته باشند ولي اين جمله اول خيلي فرِ داشت من اينها را با هم مقايسه كردم، كلمه «قداست» من هم نميتوانم از آن دفاع كنم البته چون چيزي بود كه خودم هم يادداشت كرده بودم كه دربارة آن سؤال كنم، حتي در ياداشتم نوشته بودم اگر آقايان موافقت كنند، كلمه قداست را برداريم و بجاي آن «كيان» بگذاريم و بنويسيم «برنامهريزيها بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده، پاسداري از كيان آن و استواري و روابط آن» بنظر من اگر همكاران بپسندند و بنظرشان خوب بيايد و تغيير بكند، عيبي ندارد.
البته نه به آن دليلي كه ايشان فرمودند كه مثلا اگر مقدس است نبايد در آن تغيير بدهيم، تغيير در چي بدهيم؟ استدلال ايشان فرمودند كه مثلا اگر مقدس است نبايد در آن تغيير بدهيم، تغيير در چي بدهيم؟ استدلال ايشان قوي نبود كه اگر خانواده مقدس بود، نظام خانواده مقدس باشد مثلا نبايد در شرايط مهريه تغيير بدهيم يا در شرايط ازدواج نبايد تغيير بدهيم يا تسهيل كنيم و چكار بكنيم، اين استدلال ضعيفي بود اما اصولا اگر بگوئيم از قداست خانواده پاسداري ميكند، چون قداست خانواده يك چيز مقدسي به معناي وسيعي ميباشد، شايد عيبي نداشته باشد، اما آنچه كار دولت و كار مردم و كار جامعه است، آن اين است كه پاسداري كند يا كمك كند به پاسداري از نظر حفظ كيان خانواده، در صورتيكه ما نظام خانواده را در ميان نظامها بپسنديم، البته اين باز به معناي آن نيست كه زن نبايد در محيط خارج از خانه مشغول كاري بشود و امثال اينها، من منظورم اين نبود منظورم اين بود كه جذب شدن زن در محيط كار، بطوريكه بنياد خانواده را از بين ببرد و نظام خانواده را بهم بريزد و خانواده را بطور كلي هضم در يك جامعة بزرگ بكند بطوريكه عواطف بين شوهر و زن و بچه، مادر، مهر مادر، تربيت اولاد بكلي از بين برود، بايد جلوي اين گرفته شود.
من منظورم حفظ خانواده بود و كيان آن، نه زنداني كردن و حبس كردن خانم در خانه و امثال اين.
مطالب ديگري هم دارم اگر وقت اجازه بدهد ادامه ميدهم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ خير آقاي موسوي وقت تمام شده، اجازه بفرمائيد اعلام رأي بكنيم.
رشيديان ـ اجازه بفرمائيد من سه دقيقه توضيح بدهم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اجازه بفرمائيد كه چون وقت دير شده، اعلام رأي بكنيم.
مرشيديان ـ آقاي بنيصدر در مقايسهاي كه با اصل قبلي بعمل آوردند گفتند اگر خوب دقت كنيم اين اصل در واقع يك شعر است و هيچ وعدهاي نميدهد.
در جوابشان بايد بگويم در اصل فعلي ما وظيفه براي دولت معين كردهايم كه برنامههاي فرهنگي و اقتصادي و سياسي را در جهت تحكيم و تسهيل مباني خانواده انجام بدهد.
آن اصل قبلي فقط انشاء است.
موسوي جزايري ـ كلمة «قداست» را توضيح بدهيد به چه مقررات و برنامهريزي مربوط ميشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكرم، عرض ميشود كه دو توضيح مانده كه بايد بنده خدمتتان عرض كنم يكي توضيح تكميلي است به مطلب آقاي موسوي كه در حقيقت ايشان ميخواستند بگويند كه روند اقتصادي كشور نبايد چنان باشد و همچنين تقسيم در آمد ميان مردم و توزيع ثروت در ميان خانوادهها نبايد چنان باشد كه خانوادههاي محروم مجبور شوند زنانشان براي تأمين معيشتشان در خارج از خانه هم كار كنند، در حقيقت توضيحشان اين بود و اما توضيح دربارة قداست كه سؤال كردند آيا بچه مقررات و برنامهريزي مربوط ميشود، در جواب بايد بگويم كه اين به برنامهريزي فرهنگي مربوط ميشود، يك وقت است كه در يك فرهنگي، تشكيل خانواده صرفاً جنبه مادي و جنسي و اقتصادي پيدا ميكند و بيشتر به اين سمت متمايل هست و يك وقت است كه تشكيل خانواده ارزش معنوي فراتر از اين نيز دارد يعني در عين حاليكه زير بناي جنسي دارد كه مادي است، در عين حاليكه جنبة تعاون در زندگي اقتصادي و اجتماعي دارد، در عين حال يك روح الهي دارد و يك روح مذهبي معنوي هم دارد.
در سلسله روايات ما در مورد روابط اخلاقي زن و مرد و فرزندان و پدر و مادر و حقوِ متقابل اينها قسم مهمش مربوط به اين است كه اصلا ارزش اين پيوندها را از سطح پيوند جنسي و اقتصادي و تعاوني بسي فراتر ميبرد و رضاي خدا و پاداش الهي را در اين روابط وارد ميكند، بطوريكه ما ميدانيم در جامعة مذهبي چه زن، چه مرد، چه زن و شوهر و چه پدر و مادر و چه فرزندان، روابطشان را در يك هالهاي از معنويت با شور و با روح ميبينند.
اين قداستي كه گفتيم منظور بيان اين مطلب بوده، اگر ين كلمه رسا نيست براي بيان اين معني ميتوان كلمة ديگري پيشنهاد كرد، ولي اگر اين كلمه ميتواند اشارهاي به اين معاني باشد كه عرض كردم، اين كلمه را حفظ كنيم و تفاصيل آن را هم به آينده موكول كنيم.
يزدي ـ اين كلمه مقدستر از هر كلمهاي است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متشكر، ضمناً يكي از دوستان تذكري نوشتهاند كه خيلي تذكر بجائي است در مورد اين اصول فصل اول، چون بنده هم جزو گروهي بودم كه اصول اين فصل را طرح ميكرديم، در موارد متعددي دفاع از اصول بعهده من واگذار شد، مبادا چنين بازتاب و انعكاسي داشته باشد كه من بعنوان مسؤل اداره جلسه يك مسئوليت ديگري هم دارم و آن دفاع از اصول است.
بينندگان و شنوندگان همه بدانند كه با پايان يافتن فصل اول بنده اينجا كارم صرفاً اداره جلسه و تذكرات مربوط به آن خواهد بود مگر اينكه خواسته باشم به حكم ضرورت گاهي بعنوان موافق يا مخالف صحبتي بكنم كه ديگران در آن مورد صحبت نكردهاند، در آن صورت نوبت خواهم گرفت و سعي هم ميكنم كه بيايم پشت تريبون، آقاي مشكيني فرمايشي داريد؟ مشكيني ـ «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» بهترين معني قداست را بيان ميكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ مخصوصاً در جهت عفت در آنجا، منتها بيش از اين من ميخواهم عرض كنم كه در روابط فرزندان با پدر و مادر هم واقعاً ميبينيد كه چقدر تعاليم اسلام به اين رابطه اوج ميدهد، چون «خانواده» كه ميگوئيم، در آن جهت هم هست و باز رابطه پدر و مادر و فرزندان و خدمتي كه اينها بهم ميكنند، بعلاوه كارزن در داخل خانه از ديد اسلام خدمتكاري يا خدماتي كه يك زن خدمتكار هم ميكند، نيست بلكه ارزشش خيلي فراتر از اينها است، اين كجا و آن كجا.
موسوسي اردبيلي ـ بحث اين نيست كه قداست در خانواده مهم است يا نه، بلكه مقررات و برنامهريزيها بايد طوري تنظيم شود كه در جهت پاسداري از قداست خانواده باشد.
اين كه شما ميشود، اين مقررات بايد اين كلمه مقدس را حفظ بكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ به عرايض من عنايت نكرديد، عرض كردم برنامهريزي، من توضيحم را دادم، گفتم نوعي برنامهريزي كه شامل برنامهريزي فرهنگي در مدارس و مطبوعات و فيلمها و راديو و تلويزيون و غيره بشود و همه اينها قداست را به مردم بفهماند، خوب اگر اشكال ديگري نيست اعلام رأي كنم كه وقت ما هم در شرف اتمام است.
مكارم شيرازي ـ اشكال مهمي بود كه سؤال كردند و بايد به آن جواب داده شود.
گفتند در اينجا نوشته شده كه همه مقررات بايد در جهت آسان كردن باشد، ولي ممكن است در بعضي اوقات جلوگيري از افزايش جمعيت سبب شود كه ما آسان نكنيم، ميخواهم جواب بدهم كه طبق تعليمات اسلام اصل بر اين است كه خانواده بايد تشكيل شود، ولي آن حالاتي كه ايشان ميفرمايند حالات استثنائي و ضرورياتي است كه گاهي در جامعه پيدا ميشود و حالت استثنائي دارد.
خامنهاي ـ متن قبلي شامل چند چيز بود، اما نكتهاي در متن قبلي بود كه در متن فعلي نيست و آن تقدم حقوِ خانواده برزوجين بود كه در متن جديد نيست، كه اثراتش در قوانين آينده بيشتر خواهد بود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ در طرح اين جمله كه مختصر است، مسأله استواري خانواده پيشبيني شده است زيرا وقتي ميگوئيم در جهت استواري است، يعني مقدم داشتن حقوِ خانواده بر حقوِ تكتك افراد، يكي از ابعاد آن اين است و در عين حال نميگوئيم تصريحش نباشد.
عنايت بفرمائيد تصريح به جزئيات يك وقت است كه بمنظور بر شمردن جزئيات است، اين معمولا سبب طولاني بودن حرف اصلي ميشود ولي يك وقتي منظور اين است كه چيزي را كه فهميده نميشود، بفهماند.
آنجاست كه ميگوئيم لازم است و بايد بياوريم.
ما فكر ميكنيم در اين اصل همه مسائل بايد در جهت استوار كردن پيوند خانوادگي باشد.
بني صدر ـ همهاش المعني في بطن شاعر است، آيا شما اين چنين ميفرمائيد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ نميگوئيم المعني في بطن شاعر است، ميگوئيم اين عبارت را همه كساني كه در آينده ميخوانند، ميفهمند كه تمام قوانين و مقررات و برنامهريزيهاي مربوط، بايد در جهت استوار كردن خانواده باشد.
اگر همان وقت هم كسي سؤال بكند كه آقا مسأله تقدم حقوِ زوجين، يعني حقوِ كل خانواده بر تكتك اعضا جزو اينهاست؟ فوراً ميگويند بله، يعني اينقدر عبارت صريح است.
حائري ـ اگر دو نفر بخواهند ازدواج بكنند، اصل بر رضايت زوجين است.
خانم گرجي ـ پيشنهادي دادهام لطفاً قرائت بفرمائيد: نايب رئيس (بهشتي) ـ پيشنهاد خانم گرجي را قرائت ميكنم: «از آنجا كه زن در خانواده نقش زيربنائي دارد، بايد حقوِ مادي و معنوي بخصوص مادران كاملا مراعات گردد و زندگي مشترك نبايد مانع آزادي مشروع و رشد فرهنگي زن گردد و براي پاسداري از حقوِ خانواده، بايد دادگاه صالحهاي تأسيس شود.
» ملاحظه ميفرمائيد كه دو چيز اينجا كاملا مخلوط شده، يكي بحث روي اهميت خانواده و نقش آن در نظام اسلام و يكي مسأله حقوِ زن در جامعه و در خانواده يعني تحت عنوان حقوِ زن، درباره حقوِ زن، دوستان وظيفه داشتند در فصول آينده چيزهائي تهيه كنند و چيزهائي هم تهيه كردهاند اين كه اينجا بعنوان اصول كلي گفته شده، اهميت حفظ كيان خانواده است كه اين همان اندازه كه مربوط به زن است، مربوط به مرد هم هست و همان اندازه كه مربوط به فرزندان است و بالعكس.
اينجا نبايد تكيه روي يك عنصر خاص باشد بلكه تكيه روي تمام عناصر خانواده ميباشد، و هدف اين اصل، اين بوده است.
بني صدر ـ رضايت طرفين هم باشد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اين كه قانون مدني نيست، اين يك اصل كلي است.
در كنار اين اصل بايد دهها ماده قانون نوشته شود.
آقاي رباني شيرازي بفرمائيد.
رباني شيرازي ـ كلمه «پاسداري» يقيناً شامل حقوِ زوجين بر حقوِ فرد ميباشند.
ايشان فكر ميكردند اين مطلب افتاده است چون در پيش نويس قبلي بوده ودر اينجا نيست و تصور مردم چنين خواهد بود كه ما با اين جهت مخالفت كرديم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ براي همه مردم و براي ايشان توضيح ميدهيم كه منظور اين بوده كه يك عبارت جامعتري بيايد كه اين مطلب، يعني مطلب تشكيل دادگاه صالحه خانواده و دهها مطلب ديگر را بعنوان يك اصل در فصل كليات قانون اساسي شامل بشود و مطمئناً در فصول آينده و بعد در قوانين بعدي كه بر اساس قانون اساسي است، همه اين مسائل خواهد آمد.
مكارم شيرازي ـ بنده پيشنهاد كفايت مذاكرات دادهام.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بله، آقاي مكارم پيشنهاد كفايت مذاكرات دادهاند.
آقاي بنيصدر بفرمائيد.
بني صدر ـ بنده با كفايت مذاكرات مخالفم، يك قرن است چوب همين را ميخوريم كه نصف مردم را ناديده گرفتهايم، برويد ببينيد مرد، زن را كتك ميزند و اسمش را «استواري خانواده» ميگذارد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ يعني ميفرمائيد يك جلسه ديگر هم در اين باره بحث شود؟ چون اين جلسه وقتش رو به اتمام است، ميفرمائيد كه يك جلسه ديگر هم روي اين بحث كنيم؟ بني صدر ـ به كلمه «استواري» صراحت بدهيد، اين كه جزئيات نيست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ يعني در قانون اساسي ميتواند اين جزئيات ذكر شود؟ بني صدر ـ آيا حقوِ زن كه بعنوان زير بناي زندگي خانواده است، ارزش اين را ندارد كه نوشته شود؟ خانم گرجي ـ در حاليكه در قانون اساسي از بهداشت و تغذيه و مسكن اسم برده ميشود، حقوِ زن ارزش ذكر ندارد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ چرا، بدون شك.
گفتيم ارزش دارد بحث اين بود كه نياز هست كه در اينجا نوشته شود يا نه؟ خانم گرجي ـ بله نياز هست كه حقوِ زن در اينجا نوشته و تصويب شود و يا بعنوان يك اصل جديدي اضافه شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ در اين اصل جاي خانواده نيست.
پيشنهاد بفرمائيد كه يك اصل جديدي را ناظر به مسأله حقوِ زن اختصاصي دهيم.
بطور كلي دوستان ميتوانند اصلي تهيه كنند و پيشنهاد كنند تا در كنار اين اصول كلي مطرح بشود.
آقاي طاهري اصفهاني بفرمائيد.
طاهري اصفهاني ـ من يك سؤالي از آقاي بني صدر دارم، و آن اينكه ايشان ميفرمايند مرد، زن را ميزند و ميگويد ميخواهم خانواده را اداره بكنم.
در اصل پيشنويس قبلي چه بوده كه از اين كار جلوگيري ميكند؟ و اين متن فعلي چرا استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوِ و اخلاِ اسلامي را نميرساند؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ باز هم تأكيد ميكنم درباره مسائل مربوط به حقوِ زن در تمام شئون زندگيش اگر اصولي كه تا اينجا تهيه كردهايم، بعنوان اصول كلي كافي بنظر نميرسد، اصل مستقل و كاملي بجاي اصل دوازده كه ناقص است پيشنهاد بفرمائيد.
فعلا بحث اين است كه اين اصل، اصولا هيچ ارتباطي به زن بصورت خاص نداشت و ندارد، بلكه ارتباط دارد به زن، مرد، فرزندان كه يك مجموعه بنام خانواده است و در اينجا هر نوع تكيه خاص روي يك طرف، اصلا نقض غرض است، بحث در اين است كه اين اصل بعنوان اصلي در جهت اهميت دادن به مساله بنيادي خانواده است، حالا اگر مذاكرات بنظر دوستان كافي است، پيشنهاد كفايت مذاكرات را من به رأي ميگذارم تا موافقين با اين پيشنهاد دست بلند كنند (اكثريت دست بلند كردند) تصويب شد.
بنابراين اصل را با اين اصلاحي كه شد ميخوانم و آن را به رأي ميگذارم: اصل 10 (اصل دهم) ـ از آنجا كه خانواده واحد بنيادي جامعه اسلامي است همه قوانين و مقررات و برنامهريزيهاي مربوط بايد در جهت آسان كردن تشكيل خانواده، پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوِ و اخلاِ اسلامي باشد».
لطفاً گلدان رأي را ببريد.
(اخذ رأي بعمل آمد و نتيجه آن بشرح زير اعلام شد) نايب رئيس (بهشتي) ـ نتيجه آراء را اعلام ميكنم، از پنجاه و شش نفر عده حاضر در جلسه، پنجاه و دو نفر موافق، سه نفر مخالف و يك نفر ممتنع بودهاند.
بنابراين اصل ده تصويب شد.
تكبير.
(حضار سه مرتبه تكبير گفتند) خوب، ما موافق شديم امروز دو اصل را بررسي و تصويب كنيم، ان شاء اللّه برنامه آيندهمان را با سرعت و دقت كافي ادامه بدهيم كه زودتر به پايان برسد.

4ـ پايان جلسه نايب رئيس (بهشتي) ـ جلسه را ختم ميكنم.
جلسه بعدي ما فردا ساعت شانزده خواهد بود.
(جلسه ساعت نوزده و بيست دقيقه پايان يافت) نايب رئيس مجلس بررسي نهائي قانون اساسي ـ دكتر سيد محمد حسيني بهشتي

مقاله هاى اين بخش
  1. جلسه افتتاحيه بيست و هشتم مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  2. جلسة دوم بيست و هشتم مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  3. جلسة سوم بيست و نهم مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  4. جلسه چهارم بيست و نهم مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  5. جلسه پنجم سي ام مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  6. جلسه ششم سي ام مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  7. جلسه هفتم سي و يكم مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  8. جلسه هشتم سي و يكم مرداد ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  9. جلسه نهم يازدهم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  10. جلسه دهم دوازدهم شهريورماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  11. جلسه يازدهم سيزدهم شهريورماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  12. جلسه دوازدهم چهاردهم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  13. جلسه سيزدهم روز پانزدهم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  14. جلسه چهاردهم هيجدهم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  15. جلسه پانزدهم بيست و يكم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  16. جلسه شانزدهم بيست و دوم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  17. جلسة هفدهم بيست و چهارم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  18. جلسه هجدهم بيست و پنجم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  19. جلسه نوزدهم بيست و هفتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  20. جلسة بيستم بيست و هفتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  21. جلسه بيست و يكم بيست و هشتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  22. جلسة بيست و دوم بيست هشتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  23. جلسه بيست و سوم بيست و نهم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  24. جلسه بيست و چهارم سي شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  25. جلسه بيست و پنجم سي و يكم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  26. جلسه بيست و ششم سي و يكم شهريور ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  27. جلسة بيست و هفتم اول مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  28. جلسه بيست و هشتم اول مهر ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  29. جلسة بيست و نهم دوم مهرماه 1359 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  30. جلسه سي ام سوم مهرماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005

  31. جلسه سي و يكم چهارم مهر ماه 1358 هجري شمسي
    22 فوريه 2005